جلسه هشتم از خطبۀ 186؛
مردم در زمینه توحید سه دسته هستند: یک دسته کسانی هستند که انکار میکنند؛ یک دسته کسانی که خداوند را قبول دارند و درست هم قبول دارند؛ دسته سوم هم کسانی هستند که خداوند را قبول دارند ولی چیزی را شبیه او میدانند.
سرفصل مهمترین مطالب این مقاله:
- اقسام مردم در توحید
- مشبهه؛ مشکل همیشگی موحدان
- اشاره به خدا؛ توهم معرفت به خدا
- مفهوم توهم
- اقسام مردم در توحید
اقسام مردم در توحید
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : النّاسُ في التَّوحيدِ عَلى ثَلاثَةِ أوجُهٍ : مُثبِتٌ و نافٍ و مُشبِّهٌ ، فالنّافي مُبطِلٌ ، و المُثبِتُ مُؤمِنٌ ، و المُشَبِّهُ مُشرِكٌ .تحف العقول:۳۷۰
امام صادق عليه السلام : مردم در توحيد بر سه گروهند: اثبات كننده، نفى كننده و تشبيه كننده؛ نفى كننده منكر است، اثبات كننده مؤمن است و تشبيه كننده مشرك.
امام صادق علیه السلام فرمودند: مردم در زمینه توحید سه دسته هستند. یک دسته کسانی هستند که انکار میکنند. یک دسته کسانی هستند که خداوند را قبول دارند و درست هم قبول دارند. دسته سوم هم کسانی هستند که خداوند را قبول دارند ولی چیزی را شبیه او میدانند.
مشبهه؛ مشکل همیشگی موحدان
وقتی دقیق می شویم میبینیم که همیشه مشکل اساسی دسته سوم بوده اند. در زمان پیامبران منکرین خدا خیلی کم بوده اند. و الان هم اکثریت کره زمین انکار خدا نمیکنند. ولی همه پیامبران با مشبهه درگیر بودند. مشبهه کسانی هستند که خداوند را قبول دارند ولی برای او به نحوی شریکی اتخاذ می کنند. حتی بت پرستان بتها را شریک خدا میدانستند و بین بتها و خداوند جهت اشتراکی قائل بودند.
هم چنین فرقههایی که اهل بیت علیهم السلام با آنها درگیر بودند هیچکدام خدا را انکار نمیکردند و خودشان را متدین و دیگران را اهل جهنم میدانستند. اما این فرقه ها خدا را بگونه ای توضیح میدادند که خداوند با مخلوق یکسان میشد و مخلوق را در جهتی با خداوند شبیه میدانستند.
به همین دلیل در خطبههای نهج البلاغه کم پیدا میشود که امیرالمومنین علیه السلام با منکرین خدا سخن بگوید. مخاطب بیشتر خطبهها کسانی هستند که حضرت حق را قبول داشتند. ولی طوری حضرت حق را توضیح میدادند که صحیح نبود. یعنی جهت اشتراکی بین خالق و مخلوق ایجاد میشد. بنابراین وقتی که این خطبه و خطبههای دیگر را نگاه میکنید پی می برید که مشکل اساسی برای اهل بیت، مشبه بودند.
خلاصه اینکه ما در تفکرها و فرقههای انحرافی که خدا را قبول دارند فرقه ای ندیدیم که به تشبیه ختم نشده باشد. یعنی هر انحرافی را بررسی کردیم. دیدیم آخرش به تشبیه رسید. لذا وقتی تمام خطبه های توحیدی را نگاه میکنیم میبینیم. عمده سخن اهل بیت و امیرالمومنین رد مشبهه بوده است. و مشکل اساسی همیشه مشبه بودند الان هم مشکل اساسی مشبهه هستند. آنهایی هم که در مقابل امام زمان علیه السلام میایستند مشبهه هستند. و این بسیار اسف بار است.
اشاره به خدا؛ توهم معرفت به خدا
گفتیم تکمیل شده این عبارت می شود «لا صمده من اشار الیه بحس من الحواس». منظور ما فقط حواس پنجگانه نیست. هر حسی که در مخلوق وجود داشته باشد خداوند را درنمییابد. حضرت فرمود کلمه ادراک به جای حس دقیقتر است. چرا که حواس پنجگانه هم جز مدرکات انسان هستند. خداوند به ادراک مخلوق قرار نمیگیرد. بنابراین هر چیزی که فرض شود خداست، مخلوق است. درادامه حضرت توهم کردن او را مطرح می کنند و می فرمایند: خداوند را قصد نکرده است کسی که به او اشاره کند و او را توهم کند.
مفهوم توهم
توهمی که در فرهنگ عرب هست و اهل بیت به آن اشاره نموده اند با توهمی که در فلسفه مطرح میشود کاملاً متفاوت است. مفهوم توهم را ان شاءلله در جلسات آینده خواهیم گفت. الان فرض را بر این میگذاریم که ما توهم را میشناسیم. پس آنچه که در وهم ما میآید و ما میتوانیم تصور کنیم آن خدا نیست. آنچه در ذهن است قطعاً ساخته ذهن ماست و مخلوقی است مثل خود ما که دارای حد و اندازه است و آنچه که دارای حد است خدا نیست.
ما میخواهیم بگوییم قوه واهمه و توهم در بیان اهلبیت به چه معناست. سخنان اهل بیت بر اساس عربی مبین است نه بر اساس مفاهیم و اصطلاحات صوفیه و فلاسفه. حال اگر کسی از قرآن سو استفاده میکند این تفسیر به رای است. یک آقایی دیدم که میگفت قرآن از حکمت ستایش کرده است و منظورش از حکمت همان فلسفه بود. میگفت قرآن میفرماید: «من یوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا». مثل این است که من اسم فرزندم را حکمت بگذارم بعد بگویم قرآن فرزند مرا ستایش کرده است. خنده دار نیست؟
توهم در عرف عرب گاهی به معنای خیال، گاهی به معنای وهم، گاهی به معنای عقل و گاهی هم به معنای یک عقیده باطل است. لذا استعمالات توهم خیلی وسیع است.
در قرآن یکی یا دوبار در مورد خیال صحبت شده است. خیال آن چیزی است که به چشم و ذهن افراد میآید اما در خارج وجود ندارد. عرب به خیال هم وهم میگوید. از این حیث که تخیل ایجاد کرده است خیال است. از این حیث که اساس و حقیقتی ندارد وهم است.
در استعمالات عرب به ادراکات عقلی هم وهم گفته میشود. بنابراین استعمال کلمه وهم در زبان عربی خیلی فراگیر است.