جلسه ششم از خطبۀ 186؛
عبارت «الله الصمد» عبارتی مشهور و معروف میان مسلمانان است اما صمد یعنی چه؟ صمد بودن خداوند متعال به چه معنا است؟ مفهوم واژۀ «صمد» برای خود عرب ها واضح نیست؛ از همین رو میبینیم مفسرین با اینکه عرب هستند در معنای صمد اختلاف دارند.
تقریبا از همه اهل بیت علیهم السلام معنای صمد پرسیده شده است؛ و جالب این که معانی بیان شده یکسان نیست.
سرفصل مهمترین مطالب این مقاله:
- محال بودن اشاره به خدا
- شخص اشاره کننده
- معنی صمد
- معانی گفته شده برای صمد
- معنای اشتباه صمد
محال بودن اشاره به خدا
در جلسات قبل گفتیم، تنها در چیزهایی که دارای حد و اندازه هستند اشاره کردن معنا دارد. یعنی فقط به چیز های محدود می توان اشاره نمود.
شخص اشاره کننده
در این جلسه میخواهیم به شخص اشاره کننده بپردازیم. شخص اشاره کننده وقتی می تواند به چیزی اشاره کند که آن چیز در حس و احاطه او قرار بگیرد. مثلاً آن را بشنود، ببیند یا لمس کند. بنابراین اگر چیزی در احاطه ما قرار بگیرد چون محدودیم محدود میشود.
پس، از دوحیث، اشاره به خداوند جاری نیست.
اول: مشارٌ الیه باید محدود باشد که بشود به آن اشاره کرد. چون ما که اشاره کننده هستیم محدودیم. پس به هرچیزی احاطه پیدا کنیم آن هم محدود می شود.
دوم: فقط یکی از حس های ما به چیزی که می خواهیم اشاره کنیم واقع می شود. مثلاً چیزی که میبینیم را نمیشنویم. دیوار دیده می شود اما شنیده نمی شود. صوت را میشنویم اما نمیبینیم. ما حسهای مختلفی اعم از شنوایی، چشایی، بینایی، بویایی و لامسه داریم. بنابراین هر حس ما بر چیزی قرار میگیرد و بر چیزی قرار نمیگیرد. و حتی اگر همه حسهای ما بر مطلبی قرار بگیرد باز هم امکان تجزیه آنها وجود دارد. همین امکان، بحث ما را سامان میدهد. بنابراین آن چیزی که ما میخواهیم به آن اشاره کنیم جزءجزء و محدود است.
در نتیجه نمیشود ما به چیزی اشاره کنیم و آن چیز محدود نباشد. نمی شود ما به چیزی اشاره کنیم و خودمان محدود نباشیم. از هر سو میرویم به محدودیت و ترکیب میرسیم.بنابراین در اشاره، اشاره کننده ، اشاره شده و ماده و مقدمات اشاره لاجرم دارای اندازه هستند.
معنی صمد
صمد یعنی چه؟
در فارسی کلماتی وجود دارد که خود فارس ها هم برای بدست آوردن معنی آن به لغت نامه مراجعه می کنند. میپرسیم مگر شما فارس نیستید؟ میگویند چرا، ولی چون این کلمه کم استعمال است با معنا و مفعوم آن آشنایی نداریم. کلمه صمد در عربی هم همین داستان را دارد. یعنی مفهوم آن برای خود عرب ها واضح نیست.
از سوالهایی که شاگردان اهل بیت در رابطه با صمد داشتهاند و اختلاف نظری که در کتب عرب پیرامون معنای صمد هست به وضوح مشخص میشود که معنی صمد در عرب خیلی آشکار و واضح نبوده است و لذا میبینیم مفسرین با اینکه عرب هستند در معنای صمد اختلاف دارند. تقریبا از همه اهل بیت علیهم السلام معنای صمد پرسیده شده است. و جالب این که معانی یکسان نیست.
معانی گفته شده برای صمد
معانی متعددی برای واژۀ «صمد» بیان شده که عبارتاند از:
چیزی که تغییر پذیر نیست؛
آقایی که باید اطاعت شود؛
کسی که تمام نیازها به سوی او برده میشود.
کسی است که نه میخورد و نه میاشامد. صمد چیزی است نفوذپذیر نباشد و چیزی داخل آن نمی شود.
لاجوف له؛ یعنی چیزی که خالیست و درون ندارد.
این معانی مشخصاً معنای صمد نیست و هر کدام تفسیری از صمد است. صمد معنایی دارد که این تفاسیر بر آن جاری میشود. مثلاً سید به معنای آقاست. حال اگر کسی بگوید سید یعنی کسی که همه باید حرف او را گوش کنند. می گوییم مشخص است که معنی سید این نیست. ولی سید چون آقاست همه باید به حرف او گوش کنند. این تفسیری از سید است. مثلاً اگر گفتیم صمد یعنی بینیاز، تفسیرش این میشود که به آب و غذا نیاز ندارد. یا وقتی گفتیم صمد یعنی بینیاز، تفسیرش این میشود که جزءجزء نیست چرا که اگر مرکب باشد به اجزاءش نیازمند میشود. بنابراین نباید کسی این معانی را معنای صمد بداند. اینها همه تفسیر و توضیح صمد هستند.
روایتی از معنای صمد
شخصی از معصوم پرسید که معنای صمد چیست؟ حضرت فرمود: «المصمود السید المطاع» . مصمود آن آقایی است که اطاعت میشود و درقلیل و کثیر او را قصد میکنند. مشخص میشود که معنای صمد یک معنای ترکیبی است. صمد یعنی کسی قصد شود، اما نه هر کسی. کسی که فوق او قدرتی نباشد.
مصمود یعنی کسی که در هر صغیر و کبیری به او قصد میشود . این قصد به معنای نیت کردن نیست. این قصد به معنای بردن نیاز و نیاز مندی است.
بیشتر کلمات عرب اینگونه است که معادل فارسی ندارند. یعنی نمیتوانید بگویید: صمد یعنی بینیاز. صمد به آن حقیقتی گفته میشود که در هر صغیر و کبیری همه برای رفع نیاز خود چارهای ندارند که به او برگردند. یعنی در مقابل او تواضع و عرض نیاز کنند. بنابراین معنای صمد یک معنای ترکیبی است.
معنای اشتباه صمد
در بعضی روایات داریم:
الصمد الذی لامدخل فیه؛
صمد چیزی است که در آن داخلی نیست.
الصمد الذی لا جوف له؛
صمد چیزی است که درون ندارد.
این تفسیری که حضرت فرمودند حالت نفی دارد. یعنی بیان میکند که حضرت حق حقیقتی نیست که داخلی داشته باشد. میخواهد بگوید حقیقت خدا حقیقتی است که داخل و خارج در آن معنا ندارد. بنابراین کسی نمیتواند نتیجه بگیرد که خدا درون ندارد بدین معنی است که خدا توپر است.
بسیاری از فلاسفه مخصوصاً معاصرین از این روایات اینگونه استفاده کرده اند که خداوند توپر است. پس حقیقتی است که همه جا را پر کرده است و چیزی جز او نیست. چون همه چی خودش است پس چیزی نمیتواند به آن داخل شود و از آن خارج شود. به سادگی وحدت وجود را از یک جمله امام استفاده کردند.
وقتی میگوییم حقیقتی درون ندارد دو فرض پیش میآید. یکی که اصلا درون داشتن برای این حقیقت جاری نیست. یکی اینکه این حقیقیت تو پر است. فلاسفه ابتدا به نظراتی رسیده اند و می خواهند آیات و روایات را به نحوی توضیح دهند که با نظراتشان سازگار باشد. یعنی دنبال کسب عقاید صحیح از آیات و روایات نیستند. دنبال تایید کردن نظراتشان بوسیله آیات و روایات هستند.