پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در بستر بیماری بودند و جمعی از اصحاب گرد ایشان حضور داشتند. رسولخدا صلیاللهعلیهوآله قلم و دوات خواستند تا مسئلۀ مهمی را برای امت اسلامی بنویسند. ناگهان عمر بن خطاب به ایشان توهین کرد و نسبت هذیان گفتن به ایشان داد. او گفت: إنَّ الرَجُل لَیَهْجُر (قَد غَلَبَ عَلیهِ الوَجَع)! حسبنا کتاب الله.
فهرستی از مطالب این مقاله:
- نسبت دادن هذیان به پیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله توسط عمر بن خطاب
- هذیان، حرف زشت و یاوه، معانی “هَجر”
- جملۀ “حسبنا کتاب الله”، آغازگر اختلاف امت اسلامی
- چرا پیامبر صلیاللهعلیهوآله دوباره درخواست کاغذ و قلم نکردند؟
- پارادوکس تلخ؛ عمر برای ابوبکر کاغذ و قلم و دوات میآورد!
نسبت دادن هذیان به پیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله توسط عمر بن خطاب
بزرگترین مصیبت تاریخ اسلام در روز 24 یا 25 صفر اتفاق افتاد که شخصی به خود اجازه داد و به پیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله که در حال احتضار بودند، جسارت و توهین کرد. او پیامبر صلیاللهعلیهوآله را شخصی هذیانگو و یاوهگو بخواند. [العیاذ بالله]
جریان از این قرار بود که پیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
ائتونى باللوح والدواة اکتب لکم کتاباً لن تضلّوا بعده ابداً
حدیث قرطاس رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله
کاغذ و قلم بیاورید تا چیزی بنویسم که پس از من دچار اختلاف نشوید.
وقتی عمر بن خطاب فهمید که محتوای دستنوشتۀ پیامبر صلیاللهعلیهوآله دربارۀ خلافت و وصایت و امامت امیرالمؤمنین علی ابن أبیطالب است (1)، بلافاصله فریاد زد:
دَعَوهُ إنَّ الرَجُلَ لَیَهجُرُ!
توهین عمر بن خطاب به پیامبر خدا
یعنی این مرد یعنی (پیامبر) هذیان و یاوه میگوید.
إنَّ الرَجُل لَیَهْجُر! قَد غَلَبَ عَلَیهِ الوَجَع!
این توهین در کتابهای اهلتسنن به وفور نقل شده و مطلبی انکارنشدنی است. تعابیری نقل شده دربارۀ آن سخن، عبارتاند از:
- إنّ رسول الله قد غلبه الوجع و عندکم القرآن حسبنا کتاب الله (2)
- فقال عمر: إنّ رسول الله قد غلب عليه الوجع، وعندکم القرآن، حسبنا کتاب الله (3)
- فقال عمر : إنّ النّبى قد غلب عليه الوجع، وعندکم القرآن، حسبنا کتاب الله (4)
- قال عمر : إنّ النّبى غلبه الوجع وعندنا کتاب الله حسبنا (5)
- فقالوا: أهجر رسول الله (6)
- فقالوا: ما شأنه؟ أهجر؟ إستَفهَمُوه (7)
این عبارت در بسیاری از منابع اهلتسنن ازجمله مسند احمد بن حنبل، سنن بیهقی، طبقات ابن سعد و… آمده است.
از منابع شیعه نیز در کتاب الإرشاد و کتاب اوائل المقالات نوشتۀ شیخ مفید، کتاب الغیبه نوشتۀ نعمانی و کتاب مناقب آل أبیطالب نوشتۀ ابن شهر آشوب نقل شده است.

هذیان، حرف زشت و یاوه، معانی “هَجر”
در کتاب النهایه فی غریب الحدیث والاثر “هجر” به معنای هذیان گفتن یا حرف زشت و بیمعنا گفتن معنا شده است.
“إنَّ الرَجُل لَیَهْجُر” یعنی او دیوانه شده و یاوه میگوید!
این جنایت عظیمی است که کسی به عقل آفرینش اینگونه توهین کند.
گویندۀ جملۀ “إنَّ الرَجُل لَیَهْجُر” یا “قَد غَلَبَ عَلَیهِ الوَجَع” کیست؟
بعضی از منابع قدیم نخواستهاند به اسم عمر تصریح کنند؛ گرچه منابع بسیاری از جمله صحیح بخاری نام عمر را آوردهاند. ابن أبیالحدید معتزلی نیز در این باره مینویسد: عمر به ابن عباس گفت: من فهمیدم که پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای چه کاغد و قلم میخواهد و قصد دارد چه بنویسد؛ بنابراین از روی دلسوزی برای اسلام، مانع آوردن قلم و دوات شدم! (8)
عمر در ادامۀ توهین و جسارتش به پیشگاه نبوی گفت: حسبنا کتاب الله.
اینجا بود که اصحاب درگیر شدند و اختلاف کردند که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: نزد رسول خدا درگیری جایز نیست؛ بیرون بروید.
جملۀ “حسبنا کتاب الله”، آغازگر اختلاف امت اسلامی
حسبنا کتاب الله برای این گفته نشد که درگیری تمام شود؛ بلکه این جملۀ توهینآمیز عمر بن خطاب نقطۀ شروع اختلاف بین اصحاب و مسلمانان بود.
در قدیم این جمله را از عمر انکار میکردند یا معنای دیگری برایش میتراشیدند، اما الان بعضی نادانها این جمله را فضیلت عُمر و نشانۀ عدالت و فهم و دلسوزی او برای اسلام میدانند!
موضع ابن عباس دربارۀ توهین عمر به پیامبر صلیاللهعلیهوآله
اما نظر ابن عباس دربارۀ این اتفاق در روز پنجشنبه و توهین عمر بن خطاب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله و آنجا که گفت: إنَّ الرَجُل لَیَهْجُر چیست؟ بخاری در چند جا از کتابش مینویسد که ابن عباس میگوید:
إنَّ الرَزیة کل الرَزیة ما حال بین رسول الله و الکتابه
کلام ابن عباس نسبت به جسارت عمر در پنجشنبه
ابن عباس میگوید: همه مصیبت و اختلافها از اینجا شروع شد که بین کاغذ و قلم و بین رسول الله فاصله افتاد.
همچنین در این باره با عبارتی دیگر نقل کردهاند:
يوم الخميس و ما يوم الخميس ثم جعل تسيل دموعه حتى رأيت على خدّيه کأنّها نظام اللّؤلُو
نقل سعید بن جبیر از حالت ابن عباسل
ابن عباس این قدر گریست که گویا اشک بر گونههایش چون مروارید جاری بود. او میگفت روز پنجشنبه …!
جالب است که غزالی که یک سنی متعصب است نیز در صفحۀ بیستوسوم از کتابش نقل میکند که عمر گفت:
دعوا الرجل إنه لیهجر
این مرد (یعنی پیامبر صلیاللهعلیهوآله!) را رها کنید که هذیان میگوید.
سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص همین جمله را از ابوحامد غزالی نقل میکند که این جمله گفته شده و این جسارت به پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله انجام شده و ابن عباس هم این رخداد را مصیبتی میداند که سرآغاز مصیبتهای بعدی خواهد شد.
پس ابن عباس نیز جمله “حسبنا کتاب الله” را پایان اختلاف مسلمانان نمیداند؛ بلکه این اتفاق را سرچشمۀ دیگر مصیبتها میداند.
نتیجۀ این توهین عمر به پیامبر صلیاللهعلیهوآله، جنگهایی بود که پس از رسولخدا صلیاللهعلیهوآله صورت گرفت. همچنین خلفای ظالمی که بلافاصله پس از ایشان به حکومت رسیدند و جنایاتی که در کربلا نسبت به اهلبیت پیامبر علیهمالسلام به وقوع پیوست، همین روز پنجشنبه آغاز شد که پیغمبر صلیاللهعلیهوآله را از قلم و دوات منع کردند.
قرآن کریم به دهان کسی که گفته: إنَّ الرَجُل لَیَهْجُر یا قد غلب علیه الوجع میکوبد و میگوید:
و ما ینطق عن الهوی ان هو الّا وحی یوحی علّمه شدید القوی
رسولخدا هیچگاه از روی هوی و نظر خود صحبت نمی کند هر چه می گوید، وحی است
نجم/3
چرا پیامبر صلیاللهعلیهوآله دوباره درخواست کاغذ و قلم نکردند؟
اما چرا رسولخدا صلیاللهعلیهوآله جداگانه و بیاعتنا به عمر بن خطاب، از عدهای دیگر درخواست قلم و دوات و کاغذ نفرمودند تا آن مطالب را بنویسند؟
زیرا وقتی ارزش و اعتبار سخن رسولخدا صلیاللهعلیهوآله شکسته شد و گفتند: ایشان به جهت درد و بیماری هذیان میگوید، نوشته و کاغذ ایشان نیز دیگر اعتبار نخواهد داشت. عمر بن خطاب با نسبت دادن هذیان به پیامبر صلیاللهعلیهوآله، اعتبار ایشان را شکست.
پارادوکس تلخ؛ عمر برای ابوبکر کاغذ و قلم و دوات میآورد!
همین عمر بن خطاب در زمان بیماری و احتضار ابوبکر وقتی او گفت: قلم و کاغذ بیاورید که چیزی بنویسم؛ چون میدانست که ابوبکر چه میخواهد بنویسد، دیگر نگفت إنَّ الرَجُل لَیَهْجُر یا قد غلب علیه الوجع؛ بلکه سریعا رفت و قلم و دوات آورد. ابوبکر چندبار بیهوش شد و بهوش آمد تا اینکه گفت:
انّی استَخلَفتُ علیکم عمر بن خطاب
وصیت ابوبکر بر خلافت عمر
من عمر بن خطاب را بر شما خلیفه کردم. (9)
فرض کنیم که مریضی بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله غلبه کند [که قطعا چنین نیست] اما چرا ابوبکر به نقل عایشه، احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوآله را جمع کرد و آتش زد؟
چرا عمر منع از تدوین حدیث نبوی کرد؟ آنجا که بحث بیماری رسولخدا صلیاللهعلیهوآله و نسبت هذیان به ایشان مطرح نبود!
بنابراین بحث عمربن خطاب، بحث قد غلب علیه الوجع و إنَّ الرَجُل لَیَهْجُر نیست! بحث این است که او تمام سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله را بیارزش میداند و میگوید: قرآن ما را بس! حسبنا کتاب الله! [هوشیار باشید!]
این مصیبت بزرگ را به همۀ مسلمانان تسلیت میگوییم. باشد که با ظهور حضرت مهدی عجلاللهفرجهالشریف انتقام دشمنیها و اذیتها و جسارتها به ساحت مقدس رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله گرفته شود.
پانوشت:
- صحیح بخاری، کتاب العلم، باب ۳۹، ح۴ و کتاب الجهاد والسير، باب۱۷۵، ح۱ و کتاب الجزية، باب۶، ح۲ و کتاب المغازى، باب مرض النبى و وفاته، ح۴ و ح۵ و کتاب المرضى، باب۱۷، باب قول المريض قوموا عنى، ح۱
- صحيح بخارى، کتاب المغازى، باب۸۴، ح۵
- صحيح مسلم، کتاب الوصية، باب۶، ح۸
- صحیح بخاری، کتاب المرضى، باب۱۷، ح۱
- صحیح بخاری، کتاب العلم، باب کتابة العلم، ح۴
- صحیح بخاری، کتاب الجهاد و السير، باب۱۷۵، ح۱
- صحیح بخاری، کتاب المغازى، باب۸۴، ح۴؛ صحيح مسلم، کتاب الوصية، باب۶، ح۶
- شرح نهجالبلاغه، ج12 ص21
- ابن سعد، طبقات الکبری، ج3 ص200؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج30 ص411