مقدمه:
اولین قدم در موضوع مهدویت، مراجعه به روایات مرتبط با آن است. این مهم نیز همچون دیگر مسائل مهم اعتقادی در شیعه نیاز به مطالعه و بررسی دقیق دارد. از همین رو بر آن شدیم تا با تأملی در محتوای احادیث مهدویت، معارفی مهم از آن استخراج کنیم.
آنچه در این مقاله میخوانید:
- اهمیت تأمل و دقت در احادیث مهدویت
- گمراهی با دوری از آموزههای اهلبیت علیهمالسلام
- ظهور امام زمان علیهالسلام؛ شهاب درخشنده
اهمیت تأمل و دقت در احادیث مهدویت
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا اَلْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَهَ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ اَلْجُعْفِیِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : اَلْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اِسْمُهُ اِسْمیوَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی أَشْبَهُ اَلنَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقاً یَکُونُ لَهُ غَیْبَهٌ وَ حَیْرَهٌ یَضِلُّ فِیهَا اَلْأُمَمُ ثُمَّ یُقْبِلُ کَالشِّهَابِ اَلثَّاقِبِ یَمْلَؤُهَا عَدْلاً وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.(۱)
این روایت شریفه از جمله روایات مهمی است كه فریقین در مضمون آن اتفاقنظر دارند و البته نیاز به تأمل دارد.
قطعا اگر كسی خواهان غور در معارف الهی باشد، مطابق فرمایش امام باقر علیهالسلام، باید در روایات تأمل کند. چراکه ایشان میفرمایند: «بِالدّرایَة لِلرّوایة یَعلُو المُؤمِن إلی أقصی دَرَجاتِ الإیمان» (۲)
مؤمن با تأمل و فهم روایات اهلبیت علیهالسلام به بالاترین درجات ایمان میرسد. بنابراین تنها راه اوج ایمانی و رسیدن به كمالات معنوی همین است. این مهم جز با کندوکاو در ادعیه و روایات و درایت در معانی آنها حاصل نمیشود؛ البته همراه داشتن مبانی دریافتی از خود روایات نیز ضروری است!
قطعاً اگر كسی بدون مبانی به سراغ روایات یا آیات برود گمراه میشود. یقیناً لات و ولگرد خیابانی شدن بهتر از این است كه انسان بدون مبانی صحیحِ دریافتی از روایات، سعی در برداشت دین از آیات و روایات داشته باشد؛ چراكه آن فسق است و این كفر!
اهمیت مسائل اعتقادی
مسائل اعتقادی همچون لبۀ حساس و خطرناك پرتگاه هستند؛ زیرا نحلههای فکری فراوان و خطرناکی پیرامون عقاید وجود دارد! بنابراین با توجه به لزوم اعتقاد به آنچه خدا و اولیای خدا فرمودهاند، اعتقاد اجمالی برای بسیاری از افراد سالمتر است. به این شکل که دست کم معتقد باشد هر چه خدا و رسول و ائمه معصومین علیهمالسلام اعتقاد دارند من نیز معتقدم و آنجا كه نمیفهمد به هیچ طریقی ملتزم نشود و توقف كند.
گمراهی با دوری از آموزههای اهلبیت علیهمالسلام
امام صادق علیهالسلام فرمودند: الْعَامِلُ عَلَی غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَی غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً.(۳) هركه در مسیری كه ما معین كردهایم حرکت نكند، هرچه سریعتر برود، از حق دورتر میشود. به این ترتیب كسانی كه در راه اهلبیت علیهمالسلام نیستند هر گامی که به عنوان فهم دین بردارند، آنها را از دین دورتر میکند. بنابراین نه تنها در مسائل اعتقادی بلكه در تمام علوم دینی مانند اخلاق و فقه میبایست با مبانی روایی حرکت كرد. به عنوان مثال اگر كسی بدون مبانی روایی وارد اخلاق شود، خواهناخواه پا به عرصۀ بافتهها و انحرافات صوفیه خواهد گذاشت. اگر وارد فقه شود و عقاید او در كنار مباحث فقهی برگرفته از روایات نباشد گرفتار مفاسد جبرانناپذیری خواهد شد.
چندی پیش یكی از علما فتوا داد دخترانی كه در تركیه یا اروپا درس میخوانند اگر با حجاب به دانشگاه راهشان نمیدهند و باعث میشود كه بیحجابها جایشان را در جامعه بگیرند، اشكالی ندارد كه در دانشگاه حجاب خود را بردارند!(۴)
مسلّماً این شکل از فقاهت نشأت گرفته از مبانی اعتقادی ناصحیح است. این فتوا نشان از آن دارد که آن شخص بر مبنای اعتقادات اهلبیت علیهمالسلام قدم برنداشته است.
مسئله این است كه او از نظر فقاهت اشتباه نكرده اما مبنای او اشتباه است.
مبنای اعتقاد اسلامی این است كه لزومی ندارد زنان در جامعه حضور داشته باشند. بر همین اساس نیازی به طی كردن مدارج و دروس دانشگاهی نیست!
بدون تردید فقهی که همراه با اخلاق و عقاید صحیح نباشد به سرمنزل مقصود نمیرسد. اگر كسی تقوا نداشته باشد با همین فقه میتواند ریشه دین را بزند!
ظهور امام زمان علیهالسلام؛ شهاب درخشنده
روایت شریفهای را كه آغازگر مباحث خود قرار دادیم حدیث نورانی رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله بود که در فرازی از آن میفرمایند: ثُمَّ یُقْبِلُ کَالشِّهَابِ اَلثَّاقِبِ. امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه مانند شهاب ثاقب اقبال و ظهور میكنند. بنابراین تعبیر، همانطور كه زمان نزول شهاب سنگ را نمیتوان پیش بینی كرد، ظهور امام زمان علیهالسلام نیز قابل پیشبینی نیست.
برخی از افراد با استناد به این قسمت از روایت عقیده دارند كه امام زمان علیهالسلام هر لحظه ممكن است ظهور كنند. همچنین بعید نیست ظهور آن حضرت بدون هیچگونه مقدمه و علاماتی كه در احادیث مهدویت بیان شده نیز امكان تحقق داشته باشد. اما باید گفت: روایاتی كه ظهور امام زمان علیهالسلام را به شهاب ثاقب تشبیه میكنند را نباید تقطیع كرد و حتماً باید به معنای کلمۀ «ثُمَّ» که در اول عبارت آمده توجه داشت.
در این روایت شریفه رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله میفرمایند: امام زمان علیهالسلام غیبتی طولانی دارند و حیرتی سنگین در بین شیعیان آن حضرت ایجاد خواهد شد. در آن زمان زمین مملو از ظلمت و گناه میشود و بعد از آن حضرت فرمودند: «ثُمَّ یُقْبِلُ کَالشِّهَابِ اَلثَّاقِبِ». بنابراین نمیتوان اینگونه نتیجه گرفت که امكان دارد امام زمان علیهالسلام ظهور كنند و سفیانی خروج نكند. چراكه خروج سفیانی ملعون از علامات قطعیه و حتمیه ظهور امام زمان علیهالسلام است كه روایات فراوانی بر آن تصریح دارند.
حضرات معصومین علیهمالسلام بر این مضمون تأكید کردهاند كه: «إِنَّ أَمْرَ الْقَائِمِ حَتْمٌ مِنَ اللَّهِ وَ أَمْرُ السُّفْیَانِیِّ حَتْمٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَا یَکُونُ قَائِمٌ إِلَّا بِسُفْیَانِیٍّ». (۵)
نوعی نبودن سفیانی
علاوه بر آن ظاهر احادیث مهدویت این است كه سفیانی نوعی نیست. بلكه شخصی خاص است كه قبل از ظهور حضرت ولی عصر عجلاللّٰهتعالیفرجه قیام میكند. سخن بعضی که با استناد به برخی نسخهها كه الف ولام در «القائم» وجود ندارد میگویند سفیانی نوعی است و هركه قیام میكند در مقابل او یك سفیانی خواهد بود، اشتباه است. این معنا علاوه بر این كه با ظاهر روایت سازگار نیست با روایات دیگر نیز سازگاری ندارد. خصوصاً روایتی که ذکر آن گذشت و فرمودهاند: «و لا یکون القائم إلابسفیانی».(۶) قطعاً مراد از «القائِمٌ» در احادیث مهدویت شخص حضرت بقیة الله الأعظم علیهالسلام است.
پانوشت:
(۱) خزاز قمی، علی، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ج۱ ص۶۶؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۶ ص۳۰۹
(۲) باقر شریف القرشی، حیاة الإمام محمد الباقر علیهالسلام، ص140-141 به نقل از کتاب «ناسخ التواریخ» ج۲ ص۲۱۹
(۳) کلینی، الکافی، ج۱ ص۴۳
(۴) توضیح تکمیلی آیتاللّٰه مکارم دربارۀ فتوای ترک حجاب در خارج از کشور (http://www.yjc.news/fa/news/5681432)
(۵) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۲ ص۱۸۲