عفل و معارف اهل بیت

عقل و معارف اهل بیت

 جلسه نهم از خطبۀ 186؛
عرض ما این است که کسی گمان نکند هرجا اهل بیت عصمت و طهارت از کلماتی مثل عقل و وهم و خیال استفاده کردند بر مسیر فلاسفه پیش رفتند. چرا که اگر کسی اینگونه فکر کند دین جدیدی حاصل می‌شود. بنابراین نسبت عقل و معارف اهل بیت باید مشخص شود.
فلاسفه معتقدند خدا عقل است و مدرک کلیات و نمی‌تواند مستقیماً ما انسان ها، آسمان ها و زمین را درک کند. چراکه خدا عقل کل است و عقل مدرک کلیات است و از جزئیات درکی ندارد.

سرفصل مهم‌ترین مطالب این مقاله:

  • اشاره به خدا، انحراف از معرفت به خدا
  • عقل و وهم در فلسفه
  • مخالفت عقل و وهم فلسفی با معارف اهلبیت
  • گستره وسیع معنای وهم
  • فلسفه و عقول عشره

اشاره به خدا، انحراف از معرفت به خدا

لاصمده من اشار الیه و توهمه

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: حضرت حق اینگونه نیست که بشود به او اشاره کرد و همچنین وهم به او واقع نمی‌شود و چیزی که قوه وهم ما به او واقع شود پروردگار نیست.

عقل و وهم در فلسفه

وهمی که در فلسفه مطرح است در مقابل عقل است. فلاسفه وهم را غیرعقل و در کنار عقل توضیح می دهند. می‌گویند عقل ما مدرک کلیات است و آنچه ما از جزئیات درک می‌کنیم با قوه وهم است. بنابراین در فلسفه قوه واهمه، در جزئیات و قوه عقل، در کلیات واقع می‌شود.

مثلاً دوست داشتن به صورت کلی در فلسفه کار عقل هست. اما دوست داشتن شیء خاصی بصورت جزئی، کار وهم است. حالا چگونه به این نتیجه عجیب رسیده اند نمی‌دانیم. به عقیده ما دوست داشتن کار قلب است نه کار عقل. فیلسوف چون خدا را عقل میداند و عقل مدرک جزئیات نیست مجبور است بگوید خداوند جزئیات را درک نمی‌کند و نمی داند. وقتی از آنها می‌پرسیم آیا خداوند به ما که جزئی هستم علم دارد؟ می‌گویند خیر. خدا عقل است و عقل فقط مدرک کلیات است.

مخالفت عقل و وهم فلسفی با معارف اهل بیت

عرض ما این است که کسی گمان نکند هرجا اهل بیت عصمت و طهارت از کلماتی مثل عقل و وهم و خیال استفاده کردند بر مسیر فلاسفه پیش رفتند. چرا که اگر کسی اینگونه فکر کند دین جدیدی حاصل می‌شود.

وقتی در روایات گفته می‌شود که وهم بر خدا واقع نمی‌شود. فیلسوف می گوید علتش این است که قوه وهم ما مدرک جزئیات است و چون خدا جزئی نیست وهم ما به او واقع نمی‌شود. به همین سادگی با عقاید باطل شان عبارات را توضیح می دهند.

فیلسوف ها ادعا می کنند همینطور که اهل بیت بر اساس عرف مردم عرب و عربی مبین صحبت می‌کردند، منطق ارسطویی ما هم بر اساس عرف، پایه گذاری شده است و مخالفتی با سخنان اهلبیت ندارد. منطق ارسطویی مدعی است ما اصطلاحات و علم جدیدی نیاورده‌ایم فقط آنچه که در عرف مردم بوده است اصول مند کرده‌ایم. 

وهم ارسطویی

مثلا زمان تحصیل ما با نقل یک داستان سعی می‌کردند سر ما کلاه بگذارند. نقل میکردند استادی به شاگردانش منطق آموخت. سپس به ایشان گفت به میان مردم بروید و بررسی کنید، مردم چقدر منطق می دانند؟ وقتی برگشتند یکی از آنها گفت مردم اصلاً منطق نمی فهمند. استاد عذر او را خواست و گفت تو دیگر اصلاً نیا. شاگرد دیگری گفت مردم کمی منطق می‌فهمند. استاد به او گفت باز برگردد بین مردم و بررسی کن چقدر منطق می فهمند؟ رفت و بازگشت. استاد از او پرسید آیا مردم منطق می‌فهمند؟ گفت بله. نصف مردم منطقی‌اند. باز استاد گفت بین مردم برو و بیشتر دقت کن‌. رفت و برگشت. استاد از او پرسید آیا مردم منطق می‌فهمند؟ گفت بله استاد. همه حرف‌های مردم منطقی است.

داستانی ساختند که بگویند ما منطق را از ذهن خودمان نساختیم. می‌خواهند بگویند: درست است که اهل بیت علیهم السلام بر اساس عرف عرب و عقلای زمان خودشان سخن می‌گفتند و با فلسفه و عرفان کاری نداشتند. اما چون منطق بر اساس همان چیزی بوده است که مردم می فهمیدند و انجام میدادند پس نتیجه می گیریم که اگر اهل بیت فرمودند وهم، منظورشان همان وهمی است که در منطق ارسطویی گفته شده است.

گستره وسیع معنای وهم

براساس روایات و اشعار عرب متوجه می شویم وهم مفاهیم زیادی دارد.

گاهی وهم به معنای گمان استفاده می شود. مثل آن شعری که از حضرت زینب علیهاسلام خطاب به آقا اباعبدالله علیه السلام بیان شده است. «ما توهّمت یا شقیق فوادی». به برادرشان فرمودند: اصلاً گمان نمی‌کردم که چنین بشود.

گاهی اوقات وهم به معنای خیال استفاده می شود. قوه خیال قادر است چیزهایی که واقعاً نیست یا آرزوهای ناشدنی است رابسازد. مثلاً شخصی با قوه وهم می تواند برای خودش آرزو و تصور کند  که پادشاه کشوری شده است.

یا مثلاً حضرت می‌فرمایند اوهام تیز پروازتر، قدرتمندتر و پهلوان تر از دیدگان هستند و چیزهایی که اصلاً نیست را می‌توانند تخیل کنند. حال چگونه ممکن است جایی که وهم‌ها نمی توانند بر خدا واقع شوند دیدگان واقع شوند. از این استدلال‌ها یکی از معانی وهم مشخص می‌شود. وهم یعنی گمان. گمان برای ما چیزهایی می‌سازد که اصلاً وجود ندارد. بنابراین در لسان عربی وهم گاهی به معنای گمان می‌آید.

گاهی وهم در لسان عرب به معنای خود عقل می‌آید. مثلاً به چیزی که عقل انسان تصور یا اثبات کند گاهی وهم گفته می شود.

فلسفه و عقول عشره

فلاسفه معتقدند خدا عقل است و مدرک کلیات است. از او به ترتیب ۱۰ عقل خلق می شود. و عقل عاشر به نحوی خلق میشود که مدرک جزئیات باشد. یعنی در نظر ایشان عقل عاشر، ما را پدید آورده است. پس باید خودش حظی از جزئیات داشته باشد. بنابراین می‌گویند خدا نمی‌تواند مستقیماً ما انسان ها، آسمان ها و زمین را درک کند. چراکه خدا عقل کل است و عقل مدرک کلیات است و از جزئیات درکی ندارد.

 این صحبت‌ها بسیار خطرناک است. ما قبلا توضیح داده‌ایم که کل قرآن کریم و روایات وقتی احاطه خدا را بیان می‌کنند دائما و مکررا احاطه او به جزئی ترین جزئیات را متذکر میشوند. مثلا می‌فرماید: خداوند آنچه را که در خانه‌هایتان ذخیره کرده‌اید می‌داند. یا آنچه را که در ذهن دارید می‌داند. یا خیانت چشم‌های شما را می‌داند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا
حدیث منزلت

ثبت‌نام مدرسه علمیه مکتب وحی نبوی

از طلاب، علما و دانش پژوهان مستعد و جویای معارف اهل بیت علیهم‌السلام در سه موضوع خارج اصول، رجال و مبانی علوم قرآنی با تدریس استاد عالیقدر آیت الله جعفر فاضل (مدظله) به صورت مجازی ثبت‌نام می‌شود.

مواد درسی:
خارج اصول (تنقیح الاصول عن اللغو و الفضول)
علم رجال و درایة الحدیث
مبانی علوم قرآنی

تذکر:
لازم به ذکر است که این دورۀ مجازی شرط سنی یا تحصیلی ندارد و ثبت‌نام برای همه طالبان معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام آزاد است.

نحوه برگزاری دوره مجازی:
یک صوت از هر کلاس برای طلاب محترم ارسال می‌شود و عزیزان ملزم به ارائۀ متن تقریر آن درس هستند.
صوت دوم و بعدی هر کلاس پس از ارسال تقریر جلسه قبل برای پشتیبان کلاس، از سوی مؤسسه برای طلبه ارسال خواهد شد.

لطفا جهت ثبت‌نام از ساعت 9:00 الی 17:00 با مسئول ثبت‌نام توسط دکمه زیر در ارتباط باشید