عقل و وهم

عقل و وهم

جلسه دهم از خطبۀ 186؛
در کلمات اهل بیت و کلمات عرب وهم یک دایره معنایی وسیعی دارد و به معنای عقل و وهم و ادراک عقلی و وهم اصطلاحی و تخیل و خیال و گمان استفاده شده است. بنابراین از کلمات عرب متوجه می‌شویم که وهم، مقابل ادراکات عقلی نیست و حتی عرب، گاهی به ادراکات عقلی هم وهم می گوید.

سرفصل مهم‌ترین مطالب این مقاله:

  • عقل و وهم
  • توهم خدا
    • خدا؛ حقیقتی دور از تعقل و حد
  • خلق اول و توهم
    • وهم و مشیت خدا
  • اثبات بلا تشبیه
  • خدا، دور از تعقل مخلوق

عقل و وهم

صحبت پیرامون وهم بود. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند حضرت حق را نمی توان توهم کرد. عرض شد در فلسفه وهم مقابل عقل است. عقل مدرک کلیات و وهم مدرک جزئیات است. اما در کلمات اهل بیت و کلمات عرب وهم یک دایره معنایی وسیعی دارد و به معنای عقل، ادراک عقلی، وهم مصطلح، تخیل، خیال و گمان استفاده شده است. بنابراین از کلمات عرب متوجه می‌شویم که وهم، مقابل ادراکات عقلی نیست و حتی عرب، گاهی به ادراکات عقلی هم وهم می گوید.

توهم خدا

شخصی به نام عبدالرحمان بن ابی نجران از امام جواد علیه السلام درباره توحید سوال کرد. او می گوید:

سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ اَلتَّوْحِيدِ فَقُلْتُ أَتَوَهَّمُ شَيْئاً؟

 آیا چیزی را در رابطه با خدا توهم کنم؟ مرادش این بوده است که آیا می توانم چیزی را در رابطه با خدا در نظر بگیرم؟ امام فرمودند: نعم.

 اینجا مشخص است که اگر منظور او وهم مصطلح در فلسفه بود پاسخ امام خیر بود. این پاسخ مبانی باطل بسیاری را بهم زده و  خیلی‌ها را اذیت کرده است.

خدا؛ حقیقتی دور از تعقل و حد

در ادامه امام فرمودند: فَقَالَ نَعَمْ غَيْرَ مَعْقُولٍ وَ لاَ مَحْدُودٍ. اما دو چیز را باید نفی کنی. یکی اینکه معقول نباشد یعنی عقل بر آن واقع نشده باشد. دوم اینکه دارای حد و اندازه هم نباشد. یعنی حواس هم بر آن واقع نشود.

اینجا حضرت درحالیکه پاسخ آن شخص را می‌دهند وهم را هم برای ما واضح می‌کنند. حضرت می فرمایند: وهم هم می‌تواند بر معقول و محدود قرار بگیرد هم می‌تواند بر معقول و محدود قرار نگیرد. چون وهم بر همه این معانی تعمیم دارد، بلافاصله حضرت می‌فرمایند: محدود و معقول نباشد. اینجا توهم به معنای نظر گرفتن آمده است، و معنای خیال و گمان نمی دهد. یعنی خدا را چیزی در نظر بگیر که معقول و محدود نباشد.

 وهمی که فلاسفه توضیح می‌دهند مدرک جزئیات است. پر واضح است که جزئی را نمی‌شود تقسیم کرد. کلی تقسیم پذیر است. همین که حضرت آن را تقسیم کردند نشان می‌دهد که منظور حضرت، آن وهم مصطلح در فلسفه نیست. حضرت وهم را به محدود و غیر محدود یا به معقول و غیر معقول تقسیم کرده‌اند.

بعد امام علیه السلام فرمودند:  فَمَا وَقَعَ وَهْمُكَ عَلَيْهِ مِنْ شَيْ ءٍ فَهُوَ خِلاَفُهُ. آنچه که وهم تو بر آن واقع می‌شود خدا خلاف اوست.

این روایت، روایت بسیار مهمی است و حاوی چند مطلب عمده و اساسی است. اول اینکه شما وهم را به هر معنایی بگیرید، آنچه که وهم درک می‌کند آن پروردگار نیست.

خلق اول و توهم

دایره معانی وهم آنقدر وسیع است که در روایات ما خلق اول را توهم گفته‌اند. اگر کسی توهم را صحیح نفهمد این روایات را عجیب و غریب توضیح می‌دهد. روایتش را خودتان در اصول کافی پیدا کنید. فرمودند نور اول توهم پروردگار است. اینجا توهم یعنی چیزی را در نظر گرفتن.

 ما در روایات داریم خداوند بدون اینکه چیزی را در نظر بگیرد یا تفکر کند یا صورتی را در نظر بگیرد، ایجاد می‌کند آنچه را که ایجاد می‌کند.  چراکه اگر این حرف‌ها برای خدا باشد در او دگرگونی و تغییر ایجاد می‌کنند. و خداوند را از آن حالت خدا بودن ساقط می کند.

پس این توهمی که برای خلق اول بیان شده است یعنی چه؟ توضیح اینست که هرگونه مشیت الله را معنا کردید توهم خدا را هم معنا کنید. مشیت و اراده در حوزه ذات جاری  نمی‌شود. چون می‌توانید بگویید خدا خواست و سپس نخواست. چون اراده قابل سلب شدن از حقیقت خداست پس نمی‌توان آن را در حقیقت خدا جاری دانست. اما علم را نمی‌توانید از خدا نفی کنید. مثلاً نمی‌توانید بگویید خدا نمی‌دانست بعد دانست. حیات و قدرت هم همین گونه است. پس این امور در حوزه ذات توضیح داده می‌شود. اما بعضی از امور هستند که در حوزه فعل باید توضیح داده شود. این امور اموری هستند که می‌توان از خداوند سلب کرد. مثلاً خداوند خلق نمی‌کرد و بعد خلق کرد یا خداوند اراده نکرد سپس اراده کرد. چیزهایی که می‌شود سلب کرد در حوزه فعل توضیح داده می‌شود.

وهم و مشیت خدا

اینجا هم مسئله توهم در حوزه فعل توضیح داده می‌شود. یعنی خداوند چیزی را در نظر گرفت. در نظر گرفتن خدا بدین معنی است که خداوند آن را خواسته و مشیت کرده سپس اراده کرده است. بنابراین آن نور اول که توهم پروردگار هم گفته شده است همان معنای مشیت الله را دارد. یک موقع به چیزی که مطلوب خداست توجه می‌شود می گوییم مشیت. یک موقع به چیزی که مد نظر خدا از خلقت است توجه می‌شود می گوییم توهم. درواقع توهم همان عبارت اخرای مشیت الله می‌شود. با این تفاوت که نگاه‌ها فرق می‌کند. مثلاً من وقتی به خودم نگاه می‌کنم . از نگاهی مخلوقم، از نگاهی انسانم، از نگاه شیعه ام. نگاه‌ها فرق می‌کند اما حقیقت یکیست.

این روایت بخوبی نشان می‌دهد که وهم در عرب فقط به معنای گمان نیست. وهم و توهم شی یعنی در نظر گرفتن آن شی. حال آن در نظر گرفتن، ممکن است کار عقل باشد، کار وهم مصطلح باشد یا کار خیال مصطلح باشد. به همه این‌ها عرب وهم می‌گوید. و حضرت میفرماید هر آنچه که وهم تو به آن واقع شود خداوند خلاف اوست.

بعد امام جواد علیه السلام می‌فرمایند: لاَ يُشْبِهُهُ شَيْءٌ وَ لاَ تُدْرِكُهُ اَلْأَوْهَامُ كَيْفَ تُدْرِكُهُ اَلْأَوْهَامُ وَ هُوَ خِلاَفُ مَا يُعْقَلُ

 حضرت توضیح می‌دهند که خداوند شبیه شیئی نیست. می‌خواهند بفرمایند آنچه که وهم شما به آن واقع می‌شود. حتماً دارای اندازه است‌ بنابراین وهم ما نمی‌تواند به حضرت حق واقع شود چون خدا بی حد است.

اثبات بلا تشبیه

وقتی شخصی از حضرت می‌پرسد: آیا می‌توانم خداوند را شیئی توهم کنم؟ حضرت فرمایند: بله. در نظر بگیر. اما شیء کلی منظورت باشد. چراکه شیء کلی اعم است از: محدود یا نامحدود، معقول یا نامعقول. سپس اقرار کن آنچه را در نظر گرفته‌ام محدود و معقول نمی‌دانم و تنها، بودن آن را اثبات بلاتشبیه می‌کنم.

قوه وهم انسان یک تصور ایجاد می‌کند. اما قوه عقلانی انسان با قوانین، چیزی را اثبات می‌کند و اقرار را به ما اعطا می کند. مثلاً اثبات می‌کند که خداوند حد بردار نیست.

خدا، دور از تعقل مخلوق

هُوَ خِلاَفُ مَا يُعْقَلُ؛
باتوجه به اینجای روایت اگر ما عقل را مدرک کلیات بدانیم پس نباید بگوییم «كَيْفَ تُدْرِكُهُ اَلْأَوْهَامُ وَ هُوَ خِلاَفُ مَا يُعْقَلُ». عقل در فلسفه قرار است کلیات را درک کند. خب به تعبیر آنها خدا کلی است. پس چرا حضرت می فرمایند هر آنچه که عقل به آن واقع می‌شود خدا خلاف اوست. خود این عبارت مشخص است که عقل و وهمی که در کلمات معصومین مطرح شده است با عقل و وهم مصطلح فلاسفه فرق می‌کند .

حضرت می‌فرمایند: وهم‌ها او را درک نمی‌کنند. چگونه وهم ها او را بفهمند در حالی که او «خلاف ما یعقل» است. این کلام حضرت یعنی خود وهم در کلمات عرب و اهل بیت یک معنای عامی دارد که تعقل هم یکی از مصادیقش است.

بنابراین می‌بینیم که مسئله «هُوَ خِلاَفُ مَا يُعْقَلُ» خیلی‌ها را به زحمت انداخته است. فلاسفه می‌گویند خداوند عقل است درنتیجه اینجا برای توضیح این روایت به زحمت می‌افتند. می‌گویند عقل ادراک کلیات میکند. اگر عقل مدرک کلیات است پس نباید خداوند «خلاف ما یعقل» باشد. باید بگوییم «عین مایعقل». بنابراین متوجه میشیم عقل و فهمی که در روایات مطرح شده است یک چیز است  و عقل و وهم فلسفه چیز دیگری است.

عقل و وهم و خیال در کلمات معصومین به نحوی است. که متعلق آن، دارای اندازه و مقدار است. و تنها در این صورت است که می‌توانیم بگوییم « هُوَ خِلاَفُ مَا يُعْقَلُ ». چون خداوند بی حد است و مدرک عقل و وهم و خیال دارای اندازه است. پس می گوییم هر آنچه عقل درک کرد خدا نیست.

بنابراین وهم و عقل و خیال  با هر مفهوم و معنی که اخذ شوند وقتی بر چیزی واقع می‌شوند، آن چیز دارای اندازه و مقدار است.و قطعاً وقتی چیزی دارای اندازه باشد خداوند به خلاف آنست.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا
حدیث منزلت

ثبت‌نام مدرسه علمیه مکتب وحی نبوی

از طلاب، علما و دانش پژوهان مستعد و جویای معارف اهل بیت علیهم‌السلام در سه موضوع خارج اصول، رجال و مبانی علوم قرآنی با تدریس استاد عالیقدر آیت الله جعفر فاضل (مدظله) به صورت مجازی ثبت‌نام می‌شود.

مواد درسی:
خارج اصول (تنقیح الاصول عن اللغو و الفضول)
علم رجال و درایة الحدیث
مبانی علوم قرآنی

تذکر:
لازم به ذکر است که این دورۀ مجازی شرط سنی یا تحصیلی ندارد و ثبت‌نام برای همه طالبان معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام آزاد است.

نحوه برگزاری دوره مجازی:
یک صوت از هر کلاس برای طلاب محترم ارسال می‌شود و عزیزان ملزم به ارائۀ متن تقریر آن درس هستند.
صوت دوم و بعدی هر کلاس پس از ارسال تقریر جلسه قبل برای پشتیبان کلاس، از سوی مؤسسه برای طلبه ارسال خواهد شد.

لطفا جهت ثبت‌نام از ساعت 9:00 الی 17:00 با مسئول ثبت‌نام توسط دکمه زیر در ارتباط باشید