جلسه پنجاه از سلسله جلسات مقتل شناسی؛
بیان شد که در منزلگاه تنعیم امام حسین علیهالسلام به کاروان یمن متعلق به بحیر بن ریسان که حامل هدایایی برای یزید بود برخورد کردند. همچینین در منزلگاه تنعیم است که برخی ملاقات امام حسین با عبدالله بن عمر را نقل کرده اند. البته این نقل جای بررسی دارد.
ملاقات با کاروان یمن و خرید آذوقه از آنها توسط امام حسین
تمام مورخین این ملاقات را نقل کردهاند. اما تنها برخی مورخین عامه هستند که مسئله مصادره را اضافه کردهاند. مورخین شیعه نیز تنها برخورد حضرت با این کاروان و خرید آذوقه و کرایه شتر را نقل کردهاند.
اعتبارسنجی گزارشات ابی مخنف
اما این روایت از جهت سندی دارای ضعف جدی است. زیرا سند آن از طریق ابی مخنف است.
او نیز معمولا از طریق حارث بن کعب والبی، عقبة بن سمعان و ضحاك بن عبدالله مشرقی، روایت میکند؛
ضحاک بن عبدالله مشرقی
ضحاک همان کسی است که در جریان کربلا تا بعد از ظهر عاشورا با حضرت بود و هنگامی که زمان میدان رفتن او فرارسید، خدمت حضرت آمد و درخواست خروج از کربلا کرد و پس از اجازه امام، از پشت خیمهگاه با اسبی که در وسط خیمهگاه برای خود مهیا کرده بود فرار کرد. عمر سعد نیز15 نفر را به دنبال او فرستاد که توانستند او را در روستایی نزدیک فرات دستگیر کنند ولی به سبب هم قبیله بودن او با تعدادی از مامورین، آزاد شد.
عقبة بن سمعان
آنچه مسلم است او غلام حضرت رباب سلاماللّٰهعلیها در خانه امام حسین علیهالسلام بوده. برخی منابع، او را با نام عاقبة معرفی کردهاند و ابی مخنف از او روایت نقل میکند.
در صورت صحت این نقلها، عقبة از شهدای کربلا نیست؛ اما در رابطه با شخصیت واقعی او بین علما اختلاف است؛
علمای اهل تسنن بر این باورند که او در کربلا نجنگید و از میدان نبرد فرار کرد.
در مقابل برخی از علمای شیعه عقیده دارند او در کربلا شهید شده است.
اما آنچه به عقیده ما روشن و واضح است، اسارت او میباشد؛ که عمرسعد هنگامی که فهمید عقبة، غلام بوده او را رها کرد.
این احتمال وجود دارد که سبب عقیده برخی از علما در رابطه با شهادت عقبة بن سمعان در کربلا، تشابه اسمی و اشتباه وی با عقبة بن صلب که در کربلا به شهادت رسیده است باشد. آنان از این جهت گمان کردهاند که عقبة بن سمعان همان عقبة بن صلب است.
حارث بن کعب والبی
او نیز شخصیتی مجهول داشته و کسی او را نمیشناسد.
در نتیجه باید گفت این روایت از جهت سندی قوتی ندارد، زیرا در سند این روایت حارث بن کعب والبی ذکر شده است که حال او برای ما مشخص نیست.
ملاقات عبدالله بن عمر با امام حسین علیهالسلام در منزلگاه تنعیم
عبدالله بن عمر از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار بود. ولی به گفته پدرش عُرضه خیلی از کارها را نداشت. او کسی است که یزید ابتدای خلافت خود به والی مدینه نامه نوشت و از او خواست که حتما از بن عمر بیعت بگیرد و او نیز در نهایت با یزید بیعت کرد و به یاری حضرت نرفت.
ابن عمر در زمان حجاج نیز از ترس اینکه مبادا مرگ به سراغ او بیاید درحالیکه با کسی بیعت نکرده، درحالیکه حجاج زیر پتو و در تخت خود بود و پا را برای ابن عمر دراز کرده بود با او بیعت کرد. این کار موجب پشیمانی پسر عمَر تا اخر عمر بود.
همچنین نقل شده که او نامهای به معاویه نوشت و او را نصیحت کرد. اما معاویه با احمق خطاب کردن او گفت: پدرت مرا نصب کرده است و تو به کار پدرت ایراد میگیری.
هنگامی که ابن عمر در منزلگاه تنعیم خدمت حضرت رسید، به ایشان گفت: با یزید بیعت کنید و خود و خانواده خود را آواره بیابان نکنید. اما امام نپذیرفتند و از او خواستند که با ایشان به سمت کوفه بیاید ولی او قبول نکرد.
در اینکه عبدالله بن عمر در نزدیکی شهر مدینه پس از خروج امام حسین علیهالسلام با ایشان ملاقات کرده یا در منزلگاه تنعیم، بین تحلیلگران تاریخی جریان کربلا اختلاف نظر است.
ملالقات امام با پسر عمر؛ تنعیم یا مدینه؟
قبل از خروج امام حسین علیهالسلام از مدینه و هم زمان با رسیدن نامه یزید به والی مدینه (عتبة بن ولید) مبنی بر بیعت گرفتن از سه نفر، عبدالله بن عمر برای انجام مناسک حج به سمت مکه رفت و پس از بازگشت از حج، نزد والی مدینه رفت و با او بیعت کرد.
بنابراین معلوم میشود که ابن عمر هنگام خروج امام حسین علیهالسلام، در مدینه نبوده و ملاقات در صورت صحت، در مکه یا نزدیکی آن اتفاق افتاده است.