جلسه ششم از خطبه 65؛
یکی از نکات مهم در خطبۀ 65 نهج البلاغه بحث اجتماع نقضین یا اجتماع ضدین و هدف خلقت است. به عبارت دیگر آیا اجتماع نقیضین و ضدین در خداوند متعال راه دارد یا نه؟ در این مقاله به این بررسی و توضیح این مهم خواهیم پرداخت.
سرفصل مهمترین مطالب این مقاله:
- مفهوم ضدّین و نقیضین
- محال بودن اجتماع نقیضین و ضدین
- تفاوت خالق و مخلوق
- انحرافی دیگر از اهلسنت
- فرازهایی از خطبه 65
- هدف خلقت مخلوقات؟
- هدف خلقت؛ علت غایی
- هدف خلقت مخلوقات؟
مفهوم ضدّین و نقیضین
اجتماع ضدین ممکن نیست اما ارتفاعش ممکن است. مثل سیاهی و سفیدی. می شود چیزی هم سفید باشد هم سیاه؟ خیر. محال است. حالا می شود چیزی نه سیاه باشد نه سفید؟ بله. می تواند قرمز باشد.
اما در نقیضین اجتماع و ارتفاع، هر دو محال است. مثل رنگ و بی رنگی. می شود چیزی هم بی رنگ باشد هم رنگی باشد؟ خیر. محال است. حالا می شود چیزی نه رنگی باشد نه بی رنگ باشد؟ خیر، باز محال است.
«الضدان لا یجتمعان ولکن یرتفعان و النقیضان لا یجتمعان و لا یرتفعان»
محال بودن اجتماع نقیضین و ضدین
وقتی عقلاً متوجه شدیم که جمع نقیضین و ضدین چه در خالق و چه در مخلوق محال است؛ نباید اسامی خالق و مخلوق را بگونه ای توضیح دهیم که ضد و نقیض همدیگر باشند. باید به نحوی توضیح دهیم که مخالفین شوند.
اگر در مورد مخلوق، الظاهر و الباطن یا الاول و الاخر داریم به مشکلی بر نمی خوریم. چرا که در مخلوق اول و آخر یا ظاهر و باطن دو حقیقت جداگانه هستند و همیشه یکی بر دیگری سبقت دارد. بنابراین در مخلوق هیچ گاه این اسامی همزمان با همدیگر جمع نمی شوند. ولی اگر باز قرار شد این اسامی همزمان و متحد توضیح داده شوند باید حتما مخالفین باشند.
مثلا اگر گفتیم امیرالمومنین علیه السلام در عین حالی که اول است آخر هم هست نباید اول و آخر به گونه توضیح داده شود که ضدین و نقیضن باشند. بلکه باید مفاهیم، مخالفین توضیح داده شود. مثلا خود حضرت فرمودند: من اول هستم یعنی اولین کسی هستم که اسلام آوردم و من آخر هستم یعنی آخرین کسی بودم که در کنار پیامبر ماندم.
تفاوت خالق و مخلوق
همچنین اگر این اسامی در حوزه خالق مطرح شد. همین اصل مهم و اساسی باید رعایت شود. همانطور که گفته شد حقیقت خدا یکتاست و هیچگونه ترکیب و دگرگونی در آن راه ندارد. بنابراین وقتی می گوییم «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن»، همه این مفاهیم به یک حقیقت واحد اشاره می کنند. یعنی حضرت حق در عین حالیکه اول است آخر است و در عین حالیکه ظاهر است باطن است.
حال که ضدین و نقیضین همه جا محال است پس در می یابیم که مفهوم اول و اخر و ظاهر و باطن، در خالق همان مفهوم مخلوقی متداول نیست. و این اسامی در حوزه خالقی معنا و مفهوم دیگری خواهند داشت. پس ظاهر و باطن و اول و آخر را باید جوری معنی کنیم که ضدین و نقیضین نشوند مخالفین بشوند.
مثلاً ظاهر یعنی خدا بر همه چیز غلبه دارد و باطن یعنی خدا دیده و درک نمیشود. این دو مفهوم مخالف هم هستند. یعنی مقابل همدیگر قرار نمی گیرند. مثل علم و قدرت. نه ضدین هستند و نه نقیضین.
انحرافی دیگر از اهلسنت
ما نباید مانند اهل سنت قائل باشیم ضدین و نقیضین در مخلوق محال است اما در خدا جاریست. مثلا می گویند: خدا دست دارد و دستش هم شبیه انسان است اما کیفیت ندارد. یا می گویند دست داشتن خدا او را مرکب نمی کند. اینها همه خزعبلات است.
اگر این گونه باشد همه چیز را می توانیم به خدا نسبت دهیم و در آخر بگوییم ولی خدا کیفیت ندارد. مثلاً بگوییم خدا دیده میشود اما کیفیت ندارد! اصلاً دیده شدن یعنی کیفیت. با این حرفای ناروا فاتحه توحید خوانده می شود.
این از دقتهایی است که خیلی به درد انسان میخورد. و خیلی از گرهها را در فهم روایات باز میکند. پس نتیجه اینکه هرچند حقیقت خدا یکیست اما مفاهیم نمیتوانند ضد و نقیض یکدیگر باشند. چرا که مفاهیم هم به نحوی برخاسته از حقایق هستند. و اجتماع نقیضین و ضدین چه در مفاهیم و چه در مصادیق محال است.
فرازهایی از خطبه 65
لَمْ يَخْلُقْ مَا خَلَقَهُ لِتَشْدِيدِ سُلْطَانٍ وَ لَا تَخَوُّفٍ مِنْ عَوَاقِبِ زَمَانٍ وَ لَا اسْتِعَانَةٍ عَلَى نِدٍّ مُثَاوِرٍ وَ لَا شَرِيكٍ مُكَاثِرٍ وَ لَا ضِدٍّ مُنَافِرٍ وَ لَكِنْ خَلَائِقُ مَرْبُوبُونَ وَ عِبَادٌ دَاخِرُونَ
مخلوقات را براى تقويت فرمانروايى، و يا براى ترس از آينده، يا يارى گرفتن در مبارزه با همتاى خود، و يا براى فخر و مباهات شريكان، و يا ستيزه جويى مخالفان نيافريده است. بلكه همه، آفريده هاى او هستند و در سايه پرورش او، بندگانى فروتن و فرمانبردارند.
یعنی خداوند خلق نکرد آنچه که خلق کرد برای اینکه سلطنت و سلطه خودش را مستحکم کند. مثلا سلاطین، زمین میخرند لشکریانشان را زیاد می کنند تا پولدارتر و قدرتمندتر شوند و کسی جرات نکند به آنها تعرض کند. اما خدا نیازی به این حرفا ندارد. یا مثلاً سیاستمداران کشور ما سعی میکنند هزینه کنند و تجهیزاتشان را زیاد کنند چون ممکن است آینده اسرائیل یا آمریکا حمله کند. یعنی درواقع از خوف عواقب و نگرانیها، دائماً لشکر زیاد میکنند.
اما حضرت حق به خاطر نگرانی از آینده دست به خلق نزده است. خداوند شبیهی نداشت و رقیبی نداشت که بخواهد برای رقابت و رویارویی با او خلق کند و عِدّه و عُدّه خودش را زیاد کند. اینگونه نیست که خداوند شریکی داشته باشد که بخواهد با او مکاثره کند و بگوید من قدرتمندترم. ضدی وجود ندارد که با خدا درگیر شود. بلکه همه اینهایی که خلق شده اند پرورش یافتگان او هستند و همه، بندگانی فرمانبردار او هستند چه بخواهند و چه نخواهند.
هدف خلقت جهان؟
فرض کنید شخصی زمینی را وقف کرده است و میخواهد داخل آن ساختمانی بسازد. به این سوالها و جوابها دقت کنید.
سوال اول: علت فاعلی ساختمان کیست؟ بنّا
سوال دوم: علت صوری یا مادی ساختمان چیست؟ آهن، آجر و سیمان
سوال سوم: علت غایی یا هدف ساختن ساختمان چیست؟ یعنی این ساختمان برای چه هدفی ساخته شده است؟ برای حسینیه.
سوال چهارم: علت حسینیه ساختن یا هدف شخصی سازنده از ساختن حسینیه چیست؟ یعنی چرا مدرسه، منزل مسکونی یا پارکینگ نساخته است؟ هدفش این بوده است که ارادتش را به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نشان دهد.
همانطور که مشاهده میکنید. سوال سوم و چهارم از زمین تا آسمان با هم متفاوتند. اما اغلب این دو سوال را یکی پنداشتند. به عبارت دیگر سوال سوم از هدف و علت غایی ساخته شده سوال میکند اما سوال چهارم از هدف شخصی سازنده سوال میکند.
هدف خلقت؛ علت غایی
حال پاسخ این دو سوال را در مورد حضرت حق بررسی میکنیم.
سوال سوم: هدف از خلقت یا علت غایی خلقت چیست؟ در قرآن خداوند میفرماید « ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون ». یعنی جن و انس را برای عبادت کردن آفریدیم. یا میفرماید: هدف از خلقت معرفت الله و رحمت است. باید دقت داشته باشیم که آنچه از هدف خلقت در آیات و روایات مطرح شده است. هدف غایی خلقت است. یعنی هدفی است که خالق برای مخلوق تعیین کرده است تا به سوی آن حرکت کند.
هدف خلقت مخلوقات؟
حال به سوال چهارم می پردازیم. هدف حضرت حق از خلق کردن مخلوقات چیست؟ به عبارت دیگر ذات باری تعالی از خلق کردن مخلوقات چه هدفی داشته است؟
اغلب افرادی که به این مباحث ورود کردهاند سوال سوم و چهارم را یکی دانسته اند. غافل از اینکه در هیچ جایی از آیات و روایات هدف ذات باری تعالی از خلق کردن مخلوق ذکر نشده است. و اساساً سوال چهارم در مورد خالق اشتباه است و اصلاً مطرح نیست.
تحقیقا خداوند ما را خلق کرد تا عبادت کنیم. اما مشخص نیست چرا ما را خلق کرد تا عبادت کنیم؟ اگر ما را خلق نمیکرد چه میشد؟ بعضی گفته اند خدا خلق کرد چون میخواست جود کند. میگوییم اگر جود نمیکرد چه میشد؟ خیلی از چیزها آفریده نشده اند. و خداوند به آنها جود نکرده است. چه اشکالی پیش آمد؟ پاسخ به این سوالات را هیچکس نداده است. هر آنچه در آیات و روایات آمده است هدف مخلوق بیان شده است اما هدف خالق هیچ کجا مشخص نشده است.
بنابراین مطرح کردن این سوال در مورد حضرت حق اساساً اشتباه است. نه اینکه پاسخی داشته باشد و ما ندانیم. سوال اشتباه است. به عبارت دیگر خداوند مخلوق را هدفمند میآفریند اما هدف داشتن برای خودش بیمعنی است.
نادرستی پرسش از چرایی خلق مخلوقات!
گفتیم اگر کسی سوال کند چرا خدا خلق کرد و هدفش از خلق کردن چیست؟ جواب می دهیم سوال اشتباه است. خدا بود و هیچ چیز با او نبود «لم یکن معه شیء». ابتدا لامن شیء اسم خودش را خلق کرد. حال که اولین اسم خلق شد خالقیت حضرت حق معنی پیدا کرد. چرا خدا خلق کرد سوال از خالقیت خداست. وقتی خدا اسمی نداشت، یعنی مخلوقی نداشت. پس بی معنی بود از او سوال کنیم چرا خلق کردی؟ بعد هم که با خلق اولین اسم خالق شد، باز بی معنی است از او بپرسیم چرا خلق کردی؟ چون لازمه صحیح بودن این سوال این است که خداوند قبل از خلقت اولین اسم خالق باشد.
بنابراین خداوند با خلق کردن، خالق شده است و وقتی شما میپرسید چرا خلق کرد؟ دارید قبل از خلقت، اسم خالق را به او نسبت می دهید.و از چرایی چیزی که نیست سوال می کنید و این سوال غلط است.
پاسخ ساده تر اینکه خداوند مخلوقاتش را هدفمند خلق می کند ولی خودش از داشتن هدف مبراست. چرا که لازمه هدف داشتن دگرگونی و عجز و نیاز است. یعنی وقتی می پرسید چرا خدا خلق کرد. از مخلوق سوال می کنید نه از خالق.
بنابراین ما فقط میتوانیم بگوییم که علت خلق کردن چه چیزهایی نبوده است اما نمیتوانیم بگوییم علت خلق کردن چه بوده است؟