مقدمه:
بیان شد که تنها مفسر آیات قرآن، امیرالمؤمنین علیهالسلام هستند. در این بحث به آیات محکم و متشابه و مفهوم ترجمه (1)، تدبر (2)، تفسیر (3) و تأویل (4) میپردازیم.
عناوین اصلی این مقاله:
- تقسیمبندی آیات قرآن به محکم و متشابه
- ممنوعیت ترجمه و تفسیر آیات متشابه قرآن
- اقوال در حجیت ادلۀ نقلی
- کتابالله و عترتی
- تأویل قرآن، مبنای جنگهای امیرالمؤمنین علیهالسلام
- حکمت وجود آیات متشابه قرآن
- چگونگی حمل آیات متشابه بر آیات محکم؟
تقسیمبندی آیات قرآن به محکم و متشابه
نخستین دسته از آیات قرآن، آیات محکم است. این دستهای است که همه از آن یک معنا را برداشت کرده و میفهمند؛ مانند عبارت«أَقِيمُوا الصَّلَاة» (5) که در معنای آن اختلافی نیست.
دومین دسته، آیات متشابه یعنی آیاتی که معانی متفاوتی از آن برداشت میشود است. مانند آیۀ “وَ الفَجرِ وَ لَیالٍ عَشرٍ” (۶) که معنای واضحی ندارد. بعضی دربارۀ معنای این آیه گفتهاند: مراد شبهای دهۀ اول محرم است. بعضی نیز آن را به جریانهای سیاسی وصل کردهاند. در تفسیر این آیه، 35 قول وجود دارد!
در آیات محکم قرآن، فقط میتوان تدبر کرد و از نکات آن بهره برد؛ ولی تفسیر و تأویل آن کار ما نیست؛ چون نیاز به علم غیب دارد و تنها مسیر شاگردی در مکتب معصومین علیهمالسلام است.
اما در آیات متشابه ما حتی مجاز به ترجمه آن هم نیستیم. بنابراین مفهومیکه بدون رجوع به روایات به دست بیاید، اشتباه است؛ چه رسد به تفسیر و تأویل متشابهات که به طریق اولی مجاز نیست!
ممنوعیت ترجمه و تفسیر آیات متشابه قرآن
متأسفانه امروزه در بسیاری از ترجمههای قرآن میبینیم که برخی بدون پیشتوانۀ درست و هیچ روایتی به ترجمۀ آیات متشابه پرداختهاند.
بر اساس روایات کسی که دربارۀ قرآن به رأی و نظر خود حرف بزند، جایگاهش را در جهنّم خواهد بود!
مَنْ قَالَ فِی الْقُرْآنِ بِرَأْیِهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ
فیض کاشانی، ملا محسن، الوافی، ج1 ص366
در حساسیت این موضوع همین بس که اگر آیهای یافتیم که متنسب با افکارمان است ولی تأیید شده از سوی روایت نیست، بیان کردن آن نیز تفسیربهرأی محسوب میشود!
اقوال در حجیت ادلۀ نقلی
بعضی معتقدند: تنها کتاب اللّٰه حجت است. (7)
بعضی نیز میگویند: تنها روایات حجت هستند؛ در نتیجه کل قرآن را کنار گذاشتهاند!
این افراد از قرآن تنها برای قرائت، تبرک و استشفاء استفاده میکنند (8) و میگویند: با وجود اهلبیت علیهمالسلام دیگر نیازی به قرآن نیست!
این دو نظریه با سخن پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله که فرمودند: “کتابَ اللّٰه وَ عِترَتی” و اینکه این دو از هم جداشدنی نیستند و باید به هر دو با هم تمسک کرد، ناسازگار است!
کتابالله و عترتی
نظر صحیح این است که با توجه به دستور معصومین علیهمالسلام ما باید به قرآن تمسّک کنیم؛ البته در حدی که اجازه ورود داریم. در جایی که روایتی نیست و آیه متشابه است، آن را به آیات محکم رجوع دهیم و اگر چنین کاری میسّر نشد، توقف کنیم.
نکتۀ مهم اینکه اگر همۀ قرآن قابل فهم بود که دیگر نیازی به اهلبیت علیهمالسلام نداشتیم! (9)
پس چرا پیامبر اکرم صلّیاللّٰهعلیهوآله به ما دستور دادهاند تا به هر دو ثقل گرانبها یعنی قرآن و عترت تمسک کنیم؟! دلیل این حکم آن است که عترت، مبیّن و مفسّر آیات قرآن از محکم و متشابه و عالم به تأویل آن است.
وقتی ابن عباس خواست با خوارج بجنگد، امیرالمؤمنین علیهالسلام به او فرمودند:
اینها همه حافظ قرآن هستند، در مقابل اینها با قرآن بحث نکن؛ چون از آیات متشابه استفاده میکنند، ولی با سنّت محکم رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله بحث کن! (10)مانند: عَلیّ مَعَ الحَقّ وَالْحَقّ مَعَ عَلِیّ (11)
فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام در وصف خوارج

تأویل قرآن، مبنای جنگهای امیرالمؤمنین علیهالسلام
بر اساس فرمایش پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله، امیرالمؤمنین علیهالسلام عالم به تأویل آیات قرآن بودند. پیامبر اکرم صلّیاللّٰهعلیهوآله خطاب به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: علی جان! من بر مبنای تنزیل میجنگیدم و تو بر مبنای تأویل خواهی جنگید. (12)
جنگها در زمان رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله بر مبنای توحید، رسالت و تنزیل بود؛ ولی جنگهای امیرالمؤمنین علیهالسلام با کسانی بود که به ظاهر، قرآن را پذیرفته بودند و به آیات استناد کرده و به میل خود توضیح میدادند. آنها با استناد به آیات متشابه در برابر امیرالمؤمنین علیهالسلام میجنگیدند.
حکمت وجود آیات متشابه قرآن
شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: چرا در قرآن آیات متشابه وجود دارد؟ اگر فقط آیات محکم بود، دیگر بحثی پیش نمیآمد!
حضرت در پاسخ فرمودند: خداوند در کتابش آیات متشابه گذاشته تا هیچ کس در رجوع به قرآن کریم، خودش را بینیاز از ما اهلبیت علیهمالسلام نبیند!
چگونگی حمل آیات متشابه بر آیات محکم؟
مثلا در تفسیر آیۀ شریفۀ “یَدُ اللّٰه فَوقَ أیدیهِم” (13) “یَومَ یُکشَفُ عَن ساقٍ” (14) وهابیها میگویند: خدا شبیه ما است و دست و پا دارد ولی این دست و پا کیفیت ندارد!
ابن تیمیه ملعون نیز نظرش همین است که خدا تمام بدنش مثل ما انسانها است! (15)
ابوبکر بن عربی در کتاب “العواصم من القواصم” مینویسد: خدا در آسمان روی تختی نشسته و این تخت از سنگینیِ خدا کج شده است؛ تفاوت خدا با بشر نیز در این سه مورد است: او ریش وجهازهاضمه و دستگاه تناسلی ندارد! (16)
پر واضح است که وقتی این دو آیه را به آیۀ محکم “لَیسَ کَمِثلِهِ شَیء“( 17) عرضه میکنیم، میفهمیم که مراد از این دست در قرآن، دست بشری نیست؛ بلکه مراد از این واژه چیز دیگر است. چراکه اگر خدا مثل ما دست داشته باشد با این آیه تناقض دارد.
حال اگر نتوانستیم که آیات متشابه را با آیات محکم دیگر توضیح بدهیم، باید به اهلبیت علیهمالسلام رجوع کنیم و اگر روایتی نیز نبود، باید توقف و سکوت کرده و در توضیح و ترجمه و تفسیر آن آیه از قرآن وارد نشویم!
پانوشت:
(1) ترجمه یعنی تبدیل معنای ظاهری الفاظ به زبان دیگر.
(2) استخراج نکته از آیات شریفۀ قرآن
( 3) تفسیر یعنی بیان مفاهیم پشت پرده از آیات قرآن
(4) تأویل یعنی اشاره خاص آیات به جایی یا فردی یا موضوعی؛ تأویل نیازمند علم غیب است.
(5) بقره/۴۳
(6) فجر/۱و۲
(7) اشاره به عقیدۀ عمر بن الخطاب و شیعهنماهایی که تحت تأثیر شبهات وهابیت قرار گرفتهاند. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج ۲۲ ص۴۷۲
(8) اشاره به عقیده انحرافی بعضی از مدعیان اخباریگری
(9) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۵ ص۲۱۳
(10) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲ ص۲۴۵
(11) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۰ ص۴۴۵
(12) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۲ ص۲۹۹
(13) فتح/ ۱۰
(14) قلم/۴۲
(15) القضاعی، سلامه، فرقان القرآن، بیروت، احیاء التراث العربی، ص۶۰ و ۶۱
(16) ابوبکر بن عربی، العواصم من القواصم، ص۲۰۹ و۲۱۰ و چاپ جدید، ج۲ ص۲۸۳
(17) شوری/۱۱