مقدمه:
پیامبر اکرم صلّیاللّٰهعلیهوآلهامامان از نسل امیرالمؤمنین علیهالسلامرا فرزند و ذریّه و نسل خویش خواندند. ایشان در ادامه ائمه را ثقل و همسان و همراه با قرآن معرفی کردند. حضرت رسول صلّیاللّٰهعلیهوآله با این جمله که «قرآن و عترت بر حوض کوثر همراه هم وارد میشوند» در خطبۀ غدیر به حدیث ثقلین اشاره کردند. حضرت در ادامه قرآن را «ثقل اکبر» و عترت را «ثقل اصغر» نام نهادند.
مَعاشِرَ النّاسِ اِنَّ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبینَ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثَّقَلُ الْاَصْغَرُ وَ الْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْاَكْبَرُ فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ لَنْ یَفْتَرِقا حَتّى یَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ اَلا اِنَّهُمْ اُمَناءُ اللّٰه فى خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ فى اَرْضِهِ
حدیث ثقلین در خطبۀ غدیر
حقیقت قرآن چیست؟ مراد از بزرگتر بودن قرآن نسبت به عترت چیست؟ در این مقاله تا حدی به پاسخ این دو پرسش میپردازیم.
فهرستی از مطالب این مقاله:
- قرآن ناطق، ثقل اکبر
- امیرالمؤمنین علیهالسلام، حقیقت قرآن
- اهلبیت علیهمالسلام، ترجمان قرآن
- حدیث ثقلین؛ خالی نماندن زمین از حجّت خدا
قرآن ناطق، ثقل اکبر
ابتدا باید بگوییم که بر اساس بعضی از روایات، اهلبیت علیهمالسلام به عنوان ثقل اکبر نسبت به قرآن معرفی شدهاند. نکتۀ دیگر اینکه در جریان مکر عمروعاص در صفین و به نیزه زدن قرآنها، امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز فرمودند: من قرآن ناطق و آگاهترین مردم به کتاب خدا هستم. (۱)
اما اینکه در خطبۀ غدیر و در قالب حدیث ثقلین، رسولاللّٰه صلّیاللّٰهعلیهوآله قرآن را ثقل اکبر معرفی کردهاند، چگونه جمع میشود؟
وقتی آیۀ” کُلُّ شَیءٍ أحصَیناهُ فی إمامٍ مُبینٍ” نازل شد، بعضی پرسیدند: آیا مراد تورات و انجیل است؟ حضرت این دیدگاه را رد کرده و فرمودند: امام مبین ، علی بن أبیطالب علیهالسلام است. (2) امام مبیّن و شارح قرآن است. (3) تمام علوم و تمام قرآن در امیرالمؤمنین و عترت علیهمالسلام است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام، حقیقت قرآن
قرآن مبیّن و معرّفی کنندۀ امیرالمؤمنین علیهالسلام است؛ البته مبیّن بخشی از حقیقت ایشان.
خداوند در این باره در کتاب خود میفرماید:
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا (۴)
اسراء/۸۲
حرف “مِن” در این آیۀ شریفه، «من» بعضیّه است؛ از همین رو معنای آیه این است که ما بعضی از قرآن را برای شما فرستادهایم!
در زیارت آل یس خطاب به امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه عرضه میداریم که شما ترجمان قرآن هستید؛ (۵) یعنی شما مبیّن قرآن هستید؛ همچون ترجمۀ یک عبارت از زبانی به زبان دیگر که هر دو عبارت، برابر هم اما با زبانی متفاوت است.
اهلبیت علیهمالسلام، ترجمان قرآن
اگر امام علیهالسلام را به عنوان لفظ و در قالب واژگان تصور کنیم، عینا قرآن میشوند؛ از طرف دیگر اگر قرآن بخواهد مجسّم شود، چیزی جز امام علیهالسلام نخواهد شد.
بنابراین قرآن شرححال و حقیقت عترت است. چنان که رسول اکرم صلّیاللّٰهعلیهوآله در رابطه با قرآن و عترت در حدیث ثقلین فرمودند: هر کدام خبر از دیگری میدهد و این دو در همۀ جهات موافق هم هستند. این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا اینکه در قیامت بر من وارد شوند.
البته مفهوم این فراز از حدیث ثقلین این نیست که وقتی قرآن و عترت در کنار حوض کوثر بر رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله وارد شدند از یکدیگر جدا میشوند! بلکه مراد این است که تا آن زمان این دو کنار هم هستند، و با هم بر پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله وارد میشوند و البته بعد از آن نیز با یکدیگر هستند!

حدیث ثقلین؛ خالی نماندن زمین از حجّت خدا
این قسمت از حدیث ثقلین که در خطبۀ غدیر آمده است درصدد بیان این قانون است که زمین هرگز از حجت خدا خالی نخواهد شد. چراکه قرآن وجود دارد و قرار بر این است که عترت هرگز از قرآن جدا نباشد و هر دو با یکدیگر باشند. از همین رو است که حضور همیشگی امام و حجّت در زمین ضروری و لازم است.
اما اینکه در خطبۀ غدیر، قرآن ثقل اکبر نامیده شده، میتواند به این علت باشد که قرآن کلام خدا و میزان است و روایاتی که به دست ما میرسد، باید با قرآن سنجیده شود؛ (۶) از این جهت به قرآن ثقل اکبر گفتهاند.
ولی ما در این نوشتار گفتیم که در واقع عترت و قرآن، یک حقیقتاند؛ چراکه تمام قرآن در قلب شریف امام علیهالسلام است. به علاوه ترجمان و تفسیر و تأویل ظاهر و باطن آن به دست اهلبیت علیهمالسلام است. اما گاهی از زاویهای میتوان قرآن را ثقل اکبر و از زاویهای دیگر عترت را ثقل اکبر دانست. (۷)
پانوشت:
(۱) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۲ ص۵۳۲
(2) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۵ ص۴۲۷
(3) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۳ ص۱۹۷ و ج۳۰ ص۵۴۳
(۴) اسراء/۸۲
(۵) السَّلامُ عَلَیکَ یا تالِیَ کِتابِ اللّٰه وتَرجُمانَهُ: علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۹۹ ص۹۳
(۶) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲ ص۲۲۵و۲۳۵ و ج۵۰ ص۸۰
(۷) شیخ حر عاملی، وسائل الشّیعه، ج۲۷ ص۴، علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۸۹ ص ۷۸