انسانها از غیب عالم و حقیقت امور اطلاع ندارند و این خواسته خداست چراکه در غیر این صورت، تعبد و قصد قربت و رضایت خدا شکل نمی گیرد و باید همگان در همین دنیا امتحان شوند. تنها ائمه علیهم السلام ظرفیت اطلاع از غیب را دارند.
فهرستی از مطالب این مقاله:
- منافات آگاهی از غیب با امتحان
- حکمتِ دستورات خدا
- امتحان شدن مردم با مخفی بودن غیب
- شیعه شدن همگانی مردم با علم به حقیقت ولایت
- معنا یافتن تعبد و قصد قربت در سایۀ ناآگاهی از غیب
پیامبرخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله در خطبۀ غدیر درباره اطلاع و آگاهی مردم از غیب عالم فرمودند:
مَعاشِرَ النّاسِ! اِنَّ اللَّهَ – عَزَّوَجَلَّ – لَمْ یَكُنْ لِیَذَرَكُمْ عَلى ما اَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّى یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَیْب
ای مردم! همانا خداوند عزّوجلّ شما را به خود رها نخواهد كرد تا نا پاك را از پاك جدا كند و قطعا خداوند شما را بر غیب آگاه نمیسازد.
اشاره به آیۀ ۱۷۹ سورۀ آلعمران
منافات آگاهی از غیب با امتحان
جهنم و بهشت غیب است و اگر کسی حقیقت آن را ببیند و اطلاع یابد، دیگر به هیچ عنوان گناه نمیکند و از ترس دوزخ مجبور به ترک گناه است. اگر کسی بهشت را ببیند قطعا مشتاق آن میشود و برای رسیدن به بهشت تمام تلاش خود را خواهد کرد. در این صورت او از روی شوق مجبور به انجام تکالیف میشود نه تعبد!
همانطوری که امام صادق علیهالسلام در این باره میفرمایند: وقتی مؤمنی میخواهد از دنیا برود، فرشتگان جایگاهش در بهشت را به او نشان میدهند و مؤمن میگوید: اگر اینجا جایگاه من است، فوراً مرا ببرید.(۳)
به قدری بهشت عظمت دارد و آنقدر ارزشمند است که مؤمنین با دیدن آن، از این دنیا و آنچه در آن است دل میبُرند.
حکمتِ دستورات خدا
خداوند متعال بعضی کارها را نکرده است که بر مبنای حکمت بوده و درست است؛ چه ما بفهمیم و چه از غیب آن اطلاع نیابیم.
هرکاری هم که انجام داده است، انجام دادنش بر مبنای حکمت بوده و درست است؛ چه ما بفهمیم وچه نفهمیم. با همۀ این تفاصیل باز مقداری از حکمتهای احکام و حقایق و غیب عالم برای ما در روایات بیان شده و اطلاع داده شده است.
در خطبۀ غدیر رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله فرمودند:
ای گروه مردم!
جانشینِ من از سوی خداوند مشخص شد و اینطور نیست که خدا شما را به حال خود واگذارد. بلکه باید خبیثها از طیّبها جدا شوند و این جدایی بر اساس امتحان و اختیار است. به علاوه قرار نیست که خدا شما را بر غیب اطلاع و آگاهی دهد؛ بلکه قرار است شما آزمایش شوید!
امتحان شدن مردم با مخفی بودن غیب
مثلاً شراب یک حقیقتی دارد که پردهای روی آن انداخته شده و خوبی و بدی آن به وضوح آشکار نمیشود. اگر واقعاً حقیقت شراب دیده شود هیچ کسی به طرف آن نمیرود. به عنوان مثال حیوان مرده گندیدهای که انسان هرچقدر گرسنه باشد آن را نمیخورد!
اگر حقیقت شراب آشکار میشد هیچ کسی آن را نمیخورد. حتی فاسقترین افراد و اگر مردم حقیقت نماز را میدیدند و آگاهی میداشتند، هرگز آن را ترک نمیکرد.
ولی متأسّفانه بعضی میگویند: ما به نماز نرسیدیم و از همین رو فعلا نماز نمیخوانیم. این سخن از ریشه نادرست است! زیرا اولا قرار نیست که ما بر غیب نماز آگاه شویم و اگر هم بخواهیم به این غیب اطلاع پیدا کنیم باید از طریق انجام خود نماز و سایر عبادات به آن مطّلع شویم.
سنّت خداوند بر این نیست که شما را بر غیب و نهان عالم آگاه سازد؛ جملۀ رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله نیز استمرار همین سنتخدا را میرساند.
شیعه شدن همگانی مردم با علم به حقیقت ولایت
حال اگر فرض کنیم که برنامه خداوند متعال آشکار کردن غیبها باشد، در این صورت دیگر هیچ کسی از حق دوری نمیکرد!
اگر مردم بر حقیقت رسولاللّٰه و امیرالمؤمنین صلواتاللّٰهعلیهماوآلهما اطلاع مییافتند، همگی مسلمان و پیرو آن حضرات میشدند.
البته گاهی اوقات مقداری از حقیقت آشکار میشود نه کل حقیقت. همانطوری که در جریان امام حسین علیهالسلام و آن شخصی که اصرار کرد، حضرت پرتویی از حکمت و حقیقت را به او نشان دادند و او پیر شد!
اگر افراد حقایق را ببینند دیگر حکمت امتحانِ خلایق تعطیل میشود. زیرا وقتی که انسان ماهیّت شراب را ببیند آن را نمیخورد چون مشاهده میکند که به او صدمه میزند.
معنا یافتن تعبد و قصد قربت در سایۀ ناآگاهی از غیب
اگر ماهیت نماز و خوبی آن را ببیند هرگز آن را ترک نمیکند گرچه نماز را برای خاصیت نماز میخواند و دیگر کاری برای رضای خدا و تعبد انجام نمیشود.
مثلا هنگامیکه امام معصوم علیهالسلام بفرمایند: این شربت را بنوشید، هرچند حقیقت آن را ندانیم اگر انجام دهیم و آن را بنوشیم، این تعبّد است.
اما هنگامیکه کسی برای ما توضیح بدهد که این شربت چه فایدهای دارد قطعا به خاطر فایدۀ آن، شربت را مینوشیم نه از روی تعبد!
پس اگر حقایق عالم غیب آشکار میشد انسانها ظرفیت تحمل آن را نداشتند. چراکه تنها حضرات معصومین علیهمالسلام هستند که اگر تمام حقایق هم آشکار شود، اعمال را فقط برای خدا انجام میدهند نه به خاطر خاصیت آن. این نشانگر ظرفیت بیکران آن بزرگواران است که تنها خدا را در نظر میگیرند. دوم اینکه بحث تعبّد و اطاعت برداشته میشد. سوم اینکه امتحان و آزمایش مردم بیمعنا میشد.