یکی از مسائل مهم و مبنایی در مبحث امامت، وحدت نور اهلبیت علیهمالسلام است. این مبنا در روایات با عباراتی همچون «کلنا نور واحد» بیان شده که ما قصد داریم در این مقاله به شرح و توضیح آن بپردازیم.
آنچه در این مقاله خواهید خواند:
- غنای در نفس، سبب شکست شیطان
- ناتوانی شیطان در وسوسۀ اهلبیت علیهمالسلام
- وحدت نور چهارده معصوم علیهمالسلام
- مفهوم شناسی عبارت «کُلُّهُم نور واحِدُ»
- برتری مقام حضرت زهرا سلاماللّٰهعلیها نسبت به رسول خدا و امیرالمومنین سلاماللّٰهعلیهما
- تفسیر صحیح عبارت «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر»
- برتری مقام حضرت زهرا سلاماللّٰهعلیها نسبت به رسول خدا و امیرالمومنین سلاماللّٰهعلیهما
غنای در نفس، سبب شکست شیطان
حاصل آنچه تا کنون بیان شد این بود که اهلبیت علیهمالسلام نورهستند و از همان ابتدای خلقت که خداوند نور را آفرید آن را نصف کرد و نیمی از آن نور رسول خدا صلّیاللّٰهعلیهوآله و نیم دیگرش امیرالمومنین علیهالسلام شدند. (1)
دومین مبنای ما این بود که این نور در هرعالمی قرار گرفت خداوند از آن محافظت فرمود و هیچ ظلمت و رجسی به ایشان راه نیافت و مراد از حفاظت را نیز بیان کردیم که خود آن بزرگواران از خودشان حفاظت کردهاند و این به خاطر غنای در نفسشان است بهگونهای که شیاطین در وسوسه حریف ایشان نیستند و هرگز راهی بر ایشان ندارند.
امامصادق علیهالسلام به نقل از پدران بزرگوار خود فرمودند: ابلیس از زمان آدم علیهالسلام نزد همه پیامبران میآمد. او تا زمانی که مسیح علیهالسلام مبعوث شد با آنها گفتوگو و از آنها سؤال میکرد. او با هیچ کدام بیشتر از یحیی بن زکریا علیهماالسلام انس نداشت.
داستانی از گفتوگوی یحیی با شیطان
روزی جناب یحیى علیهالسلام به او فرمود: اى ابامرّه من به تو نیازى دارم! شیطان گفت: تو ارجمندتر از آن هستی که من خواهشت را رد کنم، هر چه میخواهی بخواه که من در فرمانت مخالفت ندارم.
یحیی فرمود: اى ابامرّه! میخواهم همه دامهایت که آدمیزاد را با آنها شکار میکنى به من نشان دهی.
شیطان گفت: بسیار خوب! فردا آنها را به تو نشان خواهم داد.
صبح روز بعد حضرت یحیی علیهالسلام در منزل نشسته بود که ناگاه ابلیس با چهرهاى مانند میمون و تنى مثل خوک و دو چشم بزرگ در صورت، دهانی عجیب و چهار دست و ادواتی به همراه خود، ظاهر شد.
عامل چشمروشنی شیطان
یحیی علیهالسلام بعد از پرسوجو راجع به شمایل و ادوات همراه شیطان به او فرمود: چه چیز چشمت را روشنتر میکند؟
گفت: زنها که دامها و بندهاى من هستند. چون نفرین صالحان و لعنت آنها، بار مرا سنگین کند نزد زنها میروم و به آنها خوشدل میشوم.
حضرت یحیى علیهالسلام به ابلیس گفت: این کلاهخود که بر سر دارى چیست؟
گفت: به وسیله آن خود را از نفرین مؤمنان نگه میدارم.
حضرت پرسید: هرگز شده که لحظهای بر من پیروز شده باشى؟
گفت: نه! اما تو یک خصلتى دارى که آن را خوش دارم!
یحیى علیهالسلام گفت: آن خصلت کدام است؟
ابلیس گفت: تو مرد پرخورى هستی و چون افطار میکنى و میخورى و سیر میشوى از برخى نمازها و شب زندهدارى باز میمانی!
حضرت یحیى علیهالسلام فرمود: من با خداوند عهد میکنم که دیگر سیر نخورم تا او را ملاقات کنم.
ابلیس نیز گفت: من هم با خدا عهد میکنم که به مسلمانى اندرز ندهم تا بمیرم.
ابلیس از نزد یحیی علیهالسلام بیرون رفت و دیگر به نزد او بازنگشت. (2)
داستانی از مقالات حضرت ابراهیم علیهالسلام با شیطان
همین شیطان در هنگامی که حضرتابراهیم علیهالسلام آن رؤیای صادقه را دید و تصمیم به قربانی حضرتاسماعیل علیهالسلام گرفت به نزد ایشان آمده و گفت: یَا إِبْرَاهِیمُ مَا تُرِیدُ مِنْ هَذَا الْغُلَامِ؟ ای ابراهیم میخواهی با این پسر چه کنی؟
حضرت فرمود: میخواهم او را قربانی کنم، شیطان گفت: سُبْحَانَ اللَّهِ تَذْبَحُ غُلَاماً لَمْ یَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَیْنٍ؟ پناه برخدا، میخواهی جوانی را که یک چشم برهم زدن گناه نکرده بکشی؟
حضرت فرمود: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی بِذَلِكَ، خداوند مرا به این کار امر فرموده است، شیطان گفت بلکه خدا تورا از این کار نهی کرده و شیطان است که به تو امر کرده پسرت را بکشی!
خلاصه اینکه چندبار این اصرار و انکار و وسوسه میان شیطان و حضرتابراهیم علیهالسلام رد وبدل شد و شیطان به عنوان آخرین حربه گفت: یَا إِبْرَاهِیمُ إِنَّكَ إِمَامٌ یُقْتَدَی بِكَ وَ إِنَّكَ إِنْ ذَبَحْتَهُ ذَبَحَ النَّاسُ أَوْلَادَهُمْ!
آخر چرا میخواهی فرزندت را ذبح کنی؟ تو بزرگتر یک ملت هستی و اگر اینکار را بکنی همه یاد میگیرند و فرزندان خود را سرمیبرند! اما حضرتابراهیم علیهالسلام سکوت کردند و به او سنگی زدند و به کار خود ادامه دادند و به همین دلیل ما نیز در اعمال حج با تأسی به آن حضرت به نماد شیطان سنگ زده و رمی جمرات میکنیم. (3)
ناتوانی شیطان در وسوسۀ اهلبیت علیهمالسلام
در روایات تصریح شده است که وسوسه به امام راه ندارد و اصلاً شیاطین نمیتوانند به امام معصوم نزدیک شوند: «قَدْ أَعَاذَاللَّهُ أَوْلِیَاءَهُ مِنْ لَمَّةِ الشَّیْطَان». (۴)
اباطیل در کتاب سلمان رشدی
سلمان رشدی پلید که به سمبل تمسخر قرآن و اسلام معروف است، مطالبی را در کتاب آیاتشیطانی خود جمعآوری کرده که عمدتاً از کتب اهلتسنن است و در واقع تازهای نیاورده و حق این است که بهجای او باید صاحبان صحاح سته مخصوصاً بخاری و مسلم نکوهش شده و مورد حمله قرار بگیرند.
رشدی در کتاب خود نوشت که شیطان به پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله راه دارد و هنگامی که آیات «أَفَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّی وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَی» (5) بر آنحضرت نازل شد و مشغول خواندن آن برای اصحاب بودند شیطان بر ایشان راه پیدا کرد و چند جمله را بر زبان آن حضرت جاری کرد و آن آیات که شیطان جاری کرد آیات الشیطانیه است: تلک الغرانیقُ العُلی و إن شفاعَتَهن لَتُرْتجی! (6)
این بتهای لات و عزی و منات سهگانه مانند جوانان عالیمقام یا مرغان آسمانیاند که شفاعتشان نزد خدا قبول است و بتپرستان از این کلام خوششان آمد چراکه تأیید بتپرستی آنها بود.
ریشهیابی جسارت به اهلبیت علیهمالسلام
ریشه این اباطیل و اراجیف در کتب اهلتسنن است و از این دست جریانها در کتابهای ایشان بسیار است. (7)
ما معتقدیم که حضرات معصومین علیهمالسلام از درون دارای غنایی هستند که مانع اثرگذاری منفی عوامل بیرونی بر ایشان است. از این رو هرگز سخن دیگران بر ایشان اثری نگذاشته است.
در همان زمان منافقین به پیامبراکرم صلّیاللّٰهعلیهوآله «اُذُن» میگفتند. مرادشان این بود که آن حضرت خوش باور است. درحالیکه رسول خدا صلّیاللّٰهعلیهوآله از روی اخلاق خوش چیزی نمیگفتند و اصلاً به حرف ایشان معتقد نمیشدند. آیات در این رابطه نازل شد که «اُذُن» بودن ایشان برای شما بهتر است و او حرف شما را گوش نمیدهد. (8)
آری! هر جریانی که عصمت پیامبر و اهلبیت طاهرین علیهمالسلام را مخدوش کند مردود است.
نادانی پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله از کیفیت روییدن خرما
نمونه دیگر از این اراجیف، روایتی جعلی است که مسلم در صحیح خود آورده است. وی نقل میکند که شخصی خدمت رسول خدا صلّیاللّٰهعلیهوآله آمد و گفت: امسال محصول خرمای من کم بود، چه کنم تا خرماهایم زیاد شود؟
حضرت دستوراتی دادند و رفت و برای سال بعد انجام داد ولی یک دانه خرما نگرفت! از همین رو خدمت حضرت آمد و جریان را گفت و حضرت بیان داشتند که: من به علوم شریعت آگاه هستم و این علوم را بلد نیستم، خودتان هرکاری که بهتر میدانید انجام دهید! (9)
این جریان را ساختند و از روی حماقتشان در کتب خود نوشته و نشر دادند اما نفهمیدند وقتی رسول خدا صلّیاللّٰهعلیهوآله بفرمایند: إن کان شیئا من أمر دنیاکم، فشأنکم به و إن کان من أمور دینکم، فإلىّ، من در علوم شریعت وارد هستم و در امور دنیایی خودتان تصمیم بگیرید، نمیبایست از اول وارد میشدند و نظر میدادند که: لو لم یفعلوا لصلح! و این از نظر شرعی درست نیست!
آری از امام معصوم علیهالسلام نقل میشود که فرمودند: الحمدلله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء، سپاس خدای را که دشمنان ما را از جمله احمقها قرار داد. (10)
انگیزۀ جعل اباطیل دربارۀ اهلبیت علیهمالسلام
اینها میخواستند با این جریانات ساختگی عظمت رسول خدا صلّیاللّٰهعلیهوآله را پایین بیاورند تا خلافت آن سه نفر را درست و افتضاحات آنها را عادی جلوه دهند، اما شخص صاحب معرفت هر جریانی را که با مقام عصمت اهلبیت علیهمالسلام سازگاری نداشته باشد را کنار میگذارد.
نقل شده که درجنگ خندق عمروبنعبدود که یل عرب و دارای هیکلی وحشتناک بود مبارز طلبید و رسول خدا صلّیاللّٰهعلیهوآله فرمودند: مَنْ لِهَذَا الْكَلْبِ؟ چه کسی صدای این سگ کافر را خاموش میکند؟
امیرالمومنین علیهالسلام برخاستند و فرمودند: أَنَا لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ! من او را کفایت میکنم و به جنگ او رفتند و ذرهای نمیترسیدند و جنگی نفسگیر رخ داد و یک ضربه به پاهای او زدند و دو ساق او قطع شد و به زمین خورد. (11)
بعضی نوشتهاند هنگامی که عمروبنعبدود زمین خورد و امیرالمومنین علیهالسلام برای بریدن سرش روی سینه آن ملعون نشستند، او برچهره امیرالمومنین علیهالسلام آب دهان انداخت و امام بلند شدند و کمی راه رفتند تا آنکه خشمشان فروکش کرد و پس از آن او را کشتند؛ وقتی علت را پرسیدند حضرت بیان داشتند که: قَدْ كَانَ شَتَمَ أُمِّی وَ تَفَلَ فِی وَجْهِی فَخَشِیتُ أَنْ أَضْرِبَهُ لِحَظِّ نَفْسِی فَتَرَكْتُهُ حَتَّی سَكَنَ مَا بِی ثُمَّ قَتَلْتُهُ فِی اللَّهِ. (12)
مادرم را ناسزا گفت و برصورتم آب دهان انداخت و من خشمگین شدم، از همین رو کمی تأمل کردم تا خشمم فرونشیند و او را فقط به خاطر خدا بکشم!
کسی که مقام عصمت را فهمیده باشد یقین میکند که این جریانها نمیتواند درست باشد و از دروغهای مورخین عامه مانند طبری است که در کتب شیعه راه یافته، زیرا مقام عصمت، مقام حفاظت پروردگار است و معصومین: لحظهای از این حفاظت خارج نمیشوند و اصلاً خشم برای غیرخدا در وجود ایشان حاصل نمیشود.
وحدت نور اهلبیت علیهمالسلام
مبنای سوم این است که اهلبیت علیهمالسلام همگی یک نور هستند: کُلهُم نور واحِدُ. (13)
اما مراد این نیست که آن بزرگواران هیچ فرقی با هم نداشته باشند بلکه تفاوت و تفاضل میان ایشان هست، مثلاً پنجتن علیهمالسلام مقامشان از بقیه اهلبیت بالاتر است. (14)
در بین پنجتن نیز مقام رسول خدا و امیرالمومنین سلاماللّٰهعلیهماوآلهما و حضرت زهرا سلاماللّٰهعلیها از امامحسن و امامحسین سلاماللّٰهعلیهما بالاتر است و این مراتب در روایات آمده و به آن تصریح شده است.
در روایتی از رسول خدا صلّیاللّٰهعلیهوآله نقل شده که در شأن حسنین سلاماللّٰهعلیهما فرمودند: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا» یعنی امیرالمومنین علیهالسلام بهتر از امامحسن و امامحسین سلاماللّٰهعلیهما هستند. (15)
همچنین در مورد امامزمان عجلاللهتعالیفرجه وارد شده که: «تَاسِعُهُمْ بَاطِنُهُمْ ظَاهِرُهُمْ قَائِمُهُمْ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ» در میان نه امامی که از نسل امامحسین علیهالسلام هستند نهمین ایشان قائم ایشان است واز بقیه افضل و مقامش بیشتر است. (16)
و در عبارتی آمده: «تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ أَعْلَمُهُمْ أَحْكَمُهُمْ، یا در نقل دیگری رسولالله صلیاللّٰهعلیهوآله خطاب به سیدالشهداء علیهالسلام میفرمایند: یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَنْتَ سَیِّدٌ مِنْ سَادَةٍ وَ أَنْتَ إِمَامٌ ابْنُ إِمَامٍ أَخُو إِمَامٍ أَبُو أَئِمَّةٍ تِسْعَةٍ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ إِمَامُهُمْ أَعْلَمُهُمْ أَحْكَمُهُمْ أَفْضَلُهُمْ». (17)
مفهومشناسی عبارت «کُلُّهُم نور واحِدُ»
در اینکه بین اهلبیت علیهمالسلام تفاوتهایی وجود دارد شکی نیست، مثلاً امامسجاد علیهالسلام که عبادتهای محیرالعقولی داشتند هنگامی که امامباقر علیهالسلام به حال پدر و ضعف ایشان به سبب عبادت گریستند آن جناب عبادتهای امیرالمومنین علیهالسلام را یادآوری کرده و فرمودند: «مَنْ یَقْوَی عَلَی عِبَادَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِیطَالِبٍ علیهالسلام؟»؛ چه کسی میتواند مثل عَلیبنأَبِیطالب علیهالسلام عبادت کند؟ (18)
یا همه امت اسلام بر این مسئله اتفاق نظر دارند که مقام رسول خدا صلّیاللّٰهعلیهوآله عظیم است و کسی بر ایشان پیشی نگرفته است، هرچند میبینیم که بعضی افراد بیسروپا مدعی شدند که مقام ما از پیامبراسلام بیشتر است! مثل بایزید بسطامی که میگوید: همه پیامبران روز قیامت پشت سر من راه میروند! (19)
آن چه از عبارت «کُلُّهُم نور واحِدُ» به دست میآید این است که آن بزرگواران در ابتدا یک نور بودند، یعنی حضرت حق یک نور خلق کرد و بعد همان نور را نصف کرد و از نصف آن رسول خدا صلّیاللّٰهعلیهوآله و از نصف دیگر امیرالمومنین علیهالسلام را آفرید و سپس از نور رسول خدا صلّیاللّٰهعلیهوآله نور حضرت زهرا سلاماللّٰهعلیها مشتق شد و بعد از نور این سه بزرگوار، انوار سایر اهلبیت علیهمالسلام مشتق شد که روایات در این زمینه فراوان است.
بنابراین مراد این است که چهارده معصوم صلواتاللهعالیهم از یک نور بودند و از آن مشتق و تفکیک شدند.
برتری مقام حضرت زهرا سلاماللّٰهعلیها نسبت به رسول خدا و امیرالمومنین سلاماللّٰهعلیهما
بعضی ادعا کردهاند که مقام حضرت زهرا سلاماللّٰهعلیها از رسول خدا و امیرالمومنین سلاماللّٰهعلیهما بالاتر است! اما این ادعا درست نیست.
ایشان برای ادعای خود به بعضی از آیات و روایات استناد میکنند مانند روایت شریف لولاک که در عبارت آخر آن آمده: وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما. (۲۰)
اما مفهوم روایت این است که حضرت زهرا سلاماللّٰهعلیها مرکزیت دارند نه این که مقامشان از رسول خدا و امیرالمومنین سلاماللّٰهعلیهما بالاتر است!
یکی دیگر از ادله ایشان این است که میگویند قرآن فرموده: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ» (21) و در تفاسیر اهلبیت علیهمالسلام کلمه شهر به «امام» معنا شده است. (22)
سپس به سراغ سوره مبارکه قدر میروند و به روایتی اشاره میکنند که فرمودهاند: مراد از لیلةالقدر فاطمهزهرا سلاماللّٰهعلیها هستند (23) ودر آخر نتیجه میگیرند: آنجا که خداوند میفرماید: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ مراد این است که مقام حضرت زهرا سلاماللّٰهعلیها از هزار امام بالاتر است!
این نتیجهگیریها صحیح نیست وحاصل ضرب قرآن به قرآن است که نتیجهاش کفر است: مَا ضَرَبَ رَجُلٌ الْقُرْآنَ بَعْضَهُ بِبَعْضٍ إِلَّا كَفَرَ. (24)
امامصادق علیهالسلام فرمودند: هیچکس آیهای از قرآن را به آیه دیگری نمیزند مگر این که کافر میشود و در توضیح آن فرمودهاند: مراد این است که شخص تفسیر آیهای را برای آیه دیگری استفاده کند، هو أن تجیب الرجل فی تفسیر آیة بتفسیر آیة أخری. (25)
در این تفسیر باطل نیز همین اتفاق افتاده زیرا در آیه اول شهر به امام تفسیر شده است ولی اینگونه نیست که شهر در آیه دوم نیز همان معنا را داشته باشد بلکه معنای آن متفاوت است.
تفسیر صحیح عبارت «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر»
آری! در روایتی تصریح شده که «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ يَعْنِي خَيْرٌ مِنْ أَلْفَ مُؤْمِنٍ وَ هِيَ أُمُّ الْمُؤْمِنِينَ» شب قدر از هزار ماه بهتر است. یعنی حضرت زهرا سلاماللّٰهعلیها از هزار مؤمن بالاتر است و ایشان مادر مؤمنان است. پس شهر در این آیه به مؤمن تفسیر شده نه امام. (26)
حتی ما معتقدیم که اگر به نص معصوم «لیلةالقدر» در آیه اول و دوم سوره قدر، حضرت زهرا سلاماللّٰهعلیها هستند لزومی ندارد که تفسیر «لیلةالقدر» آیه سوم هم فقط آن حضرت باشند.
بلکه طبق بعضی روایات مراد از لیلةالقدر آیه سوم یک شب از شبهای ظهور امامزمان عجلاللهتعالیفرجه است و مراد از شهر در آیه سوم، تعداد ماههای حکومت بنیامیه است، به این معناکه یک شب از شبهای دوران ظهور حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجه فایدهاش از هزارماه حکومت بنی امیه بیشتر است. (27)
پس وقتی گفته میشود «کلّهم نور واحد» مراد این نیست که همه ایشان مساوی هستند بلکه افضلیتها و اختصاصات و تفاوتهایی دارند؛ اما همه ایشان در ابتدا یک نور بودند و مشتق شدند.
پانوشت:
(۱) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۴، ص۸۸.
(۲) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۶۰، ص۲۲۴.
(۳) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۲۶.
(۴) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۵، ص۱۵۷.
(۵) نجم/۱۹و۲۰.
(۶) طبری، جامعالبیان، ج۱۷، صص۲۴۵و۲۴۷؛ ابن سعد، الطبقات، ج۱، صص۱۶۰-۱۶۱.
(۷) رک: نجمی، سیری در صحیحین.
(۸) توبه/۶۱.
(۹) سنن ابن ماجه، دار الفکر بیروت، ج2، ص825، باب 15، تلقیح النخل، ح 2470و ۲۴۷۱؛ صحیح مسلم، دارالفکر بیروت، ج7، ص95.
(۱۰) اين جمله مشهوری است كه بعضی علما آن را به امام سجاد علیهالسلام و گاهی به امامصادق علیهالسلام نسبت دادهاند. ایشان ایم مطلب را از قول اين دو امام در سخنرانیها يا نوشتههايشان، بدون ذكر منبع، آوردهاند. اما با جستجويی كه در نرم افزارهای مختلف روايی و تاريخی به عمل آمد منبعی برای آن یافت نشد.
(۱۱) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۰، صص۲۲۶و۲۲۷.
(۱۲) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۱، صص۵۰ و۵۱، به نقل از طبری.
(۱۳) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۵، ص۱ و ج۲۶، ص۱۵ و ج۳۶، ص۲۲۳.
(۱۴) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۵، صص۳۵۳ و۳۵۷.
(۱۵) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۵، ص۳۶۰.
(۱۶) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۶، ص۳۷۳.
(۱۷) همان، ص۳۷۲.
(۱۸) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۶، ص۷۵.
(۱۹) عطار نیشابوری، محمد بن ابراهيم، تذكرة الأولياء، دار المكتبى دمشق، چاپ اول، ص222.
(۲۰) مرحوم مستنبط، القطرة من بحار مناقب النّبيّ صلّىاللّه عليهوآله و العترة، ج1، ص273؛ بحرانی، شیخ عبدالله، مستدرك عوالم العلوم، احادیث فاطمة الزهراء عليهاالسّلام، ج11، قسم۱، ص44، باب4، نمازی، شیخ علی، مستدرك سفينة البحار، ج3، ص334، به نقل از مجمع النّورين؛ انصاری، الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء، ج1، ص233، ح16.
بخش دوم:
(۲۱) توبه/۳۶.
(۲۲) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۴، ص۲۴۰.
(۲۳) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۵، ص۹۷ و ج۴۳، ص۶۵.
(۲۴) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۸۹، ص۳۹.
(۲۵) شیخ صدوق، معانیالاخبار، ج۱، باب۱۸۰.
(۲۶) فرات کوفی، تفسیر فرات، ص۵۸۱.
(۲۷) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۵، ص۹۶.
(۲۸) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۴، ص۱۶۸.
(۲۹) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۱، ص۹۵ و ج۱۰، ص۷۵.
(۳۰) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۶، ص۳۴۵.
(۳۱) آلعمران/۶۱.
(۳۲) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۰، صص۱۴۱ و۳۵۰ و ج۲۱، صص۲۷۷ و ۳۴۳، به نقل از منابع عامه.