این درس در ادامه شرح کتاب احتجاج مرحوم طبرسی و پیرامون پاسخگویی به این پرسش است که آیا زبیر از ابتدا هم «منّا اهلالبیت» بود؟ یا بعدها توسط پسرش عبدالله بن زبیر گمراه شد؟ یا اینکه از ابتدا نسبت به امیرالمومنین علیهالسلام ایمان نداشت و حسد در دل داشته و به ظاهر اسلام آورده بود؟
در این مقاله با این مطالب بیشتر آشنا خواهید شد:
- مطالب و پرسشهایی پیرامون ایمان زبیر در کتاب احتجاج
- حسد، مهمترین علت بیعتشکنی زبیر
- اعتراف زبیر به علت بیعتشکنیاش با امیرالمؤمنین علیهالسلام
- انحراف همیشگی زبیر از امیرالمؤمنین علیهالسلام!
- معنای «منّا اهلالبیت»
- حسادت به اولیای خدا
- روایت ابن عباس از ملاقات طلحه و زبیر با امیرالمؤمنین علیهالسلام
- روش اهلبیت و روش سیاستمداران
- پانوشت:
مطالب و پرسشهایی پیرامون ایمان زبیر در کتاب احتجاج
- در جلد اول این کتاب صفحۀ 370 از شخصیت زبیر بن عوام بحث میشود.
- آیا او از ابتدا با امیرالمؤمنین علیهالسلام بود و بعدها بهخاطر جنگ جمل از حضرت برگشت؟
- آیا او به واسطۀ عبدالله بن زبیر، از دایرۀ منّا اهلبیت [یعنی گروه اهلبیت علیهمالسلام] خارج شد یا از ابتدا منحرف بوده است؟
- چرا زبیر بیعتشکنی کرد و به عایشه پیوست و جنگ جمل (جنگ با ناکثین) را به راه انداختند؟
- علت و انگیزۀ بیعت کردن زبیر با امیرالمؤمنین علیهالسلام چه بود؟
- چرا به زبیر، طلحه و عایشه ناکثین گفته میشود؟
حسد، مهمترین علت بیعتشکنی زبیر
در جریان ناکثین، امیرالمؤمنین علیهالسلام خطبهای بیان کردند که پاسخ بسیاری از این پرسشها را دارد.
ایشان میفرمایند: ریشه بیعتشکنی زبیر و طلحه، حسد است. این افراد از ابتدا هم که بیعت کرده بودند، بیعتشان واقعی نبود بلکه به خاطر این بود که همگان بیعت کردند، آن ها هم بیعت کردند در حالی که حسادت داشتند!
اعتراف زبیر به علت بیعتشکنیاش با امیرالمؤمنین علیهالسلام
لذا در صفحات بعدی کتاب هست که وقتی زبیر در جنگ جمل از جنگ کنار کشید، یک نفر به نزد او رفت و گفت: چرا اول بیعت کردی سپس نکث و نقض بیعت کردی و حالا از جنگ کنار کشیدی؟! زبیر گفت: آن جا مهاجر و انصار با امیرالمؤمنین علیهالسلام بیعت کردند، و ما هم ناگزیر از بیعت بودیم ولی دل ما با [ امیرالمؤمنین ] علی علیهالسلام نبود!
انحراف همیشگی زبیر از امیرالمؤمنین علیهالسلام!
معمولا اهل منبر در رابطه با زبیر می گویند که منّا اهلبیت بود ولی بعد عبدالله بن زبیر پسرش او را از امیرالمؤمنین علیهالسلام جدا کرد ولی این کلام دقیقی نیست چون هیچ وقت دلش با آن حضرت نبود، گرچه به ظاهر همراه ایشان بود. معنای درست این کلام را در همین مقاله توضیح میدهیم.
یعنی زبیر در شورای شش نفره، در میان افراد حاضر، به سراغ امیرالمؤمنین علیهالسلام آمد. در آن زمان سعد بن أبیوقاص و عثمان بن عفان و طلحه و… هم حضور داشتند که در مقایسه با ایشان، زبیر در ظاهر متمایل به حضرت امیر علیهالسلام بود ولی میل قلبیاش با آن حضرت نبود.
رسولخدا صلّیاللهعلیهوآله هم به او فرمودند: ای زبیر! مواظب باش که با علی بن أبیطالب علیهالسلام نجنگی که اهل آتش میشوی! در جریان جنگ جمل، حضرت امیر علیهالسلام به او این حدیث را یادآوری کردند. او نیز آن را تصدیق کرد و گفت: من نیامدهام که با شما بجنگم؛ بلکه آمدهام تا صلح ایجاد کنم!
معنای «منّا اهلالبیت»
زبیر همیشه بین جهنم و بهشت بود و با این که رَجُلٌ منّا اهلبیت بود یعنی فردی از گروه اهلبیت علیهمالسلام و مطیع اهلبیت علیهمالسلام بود و حتی در تشییع جنازۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها شرکت داشت، ولی طبق روایات ما و به اقرار خودش در طول عمرش، دلش با حضرت امیر علیهالسلام نبوده و به ایشان حسد داشته است. چراکه خودش را لایق حکومت و خلافت میدید! او در نهایت به واسطۀ فرزندش عبدالله از گروه اهلبیت علیهمالسلام خارج شد.
اما امیرالمؤمنین علیهالسلام در این باره میفرمایند: اولیالأمر در آیۀ «اَطیعوُا اللهَ وَ أطیعوُا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنکُم» (1) من هستم.
ایشان در ادامه میفرمایند: مراد از آیۀ «أمْ یَحسُدُونَ النّاسَ عَلٰی مٰا آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ» (2) ما اهلبیت علیهمالسلام هستیم.
این آیه میفرماید: آیا مردم بهخاطر آنچه خدا از فضلش به آل ابراهیم اعطا فرموده است به ایشان حسد میورزند؟
حسادت به اولیای خدا
حسد یک بیماری قلبی در میان انسانها است. این بیماری در میان اقوام گذشته نیز وجود داشته.به عنوان مثال حسادت قابیل به برادرش هابیل یا حسادت قوم حضرت نوح علیهالسلام به پیامبر خدا یا حسادت نمرود به حضرت ابراهیم علیهالسلام و اینکه میگفت: او مثل ما بشر است و هر چه ما میخوریم او هم میخورد و هر چه او مینوشد ما نیز مینوشیم!
امروزه هم اگر کسی بگوید که اهلبیت علیهمالسلام بشری مثل ما هستند و مقامی برتر از ما ندارند، از روی حسادت است.
طلحه و زبیر نیز به امیرالمؤمنین علیهالسلام و مقام اهلبیت علیهمالسلام حسد ورزیدند و از ابتدا نیز بیایمان بودند.
نحن المحسودون
امیرالمؤمنین علیهالسلام در ادامۀ سخنان خود افزودند: ما اهلبیتی هستیم که رجس و پلیدی از ما برداشته شده و ما محسود هستیم همانطور که عدهای به اجداد ما حسد ورزیدند.
بنابراین بیعت طلحه و زبیر بعد از جریان قتل عثمان با حضرت امیر علیهالسلام فقط ظاهرسازی و به طمع رسیدن به حکومت بوده است.
روایت ابن عباس از ملاقات طلحه و زبیر با امیرالمؤمنین علیهالسلام
ابن عباس میگوید: در محضر امیرالمؤمنین علیهالسلام نشسته بودم که طلحه و زبیر وارد شدند و اجازه گرفتند که به حج عمره بروند. اما حضرت امیر علیهالسلام به آنها اجازه ندادند.
این دو نفر چون موقعیت اجتماعی خاصی داشتند، نمیتوانستند بدون اذن و اجازه بروند و اگر از مدینه خارج میشدند، در نظر مردم بیعتشکنی محسوب میشد.
اما طلحه و زبیر دوباره درخواست خود را تکرار کردند.
حضرت نیز در پاسخ به اصرار آنها برای رفتن از مدینه فرمودند: شما قصد مکر و فریب دارید. (3)
هر دو سوگند خوردند که قصد بیعتشکنی ندارند و فقط برای انجام عمره به مکه میروند.
پس از آن ابن عباس به حضرت عرض کرد: شما که میدانستید آنها قصد عمره ندارند، پس چرا اجازه دادید؟
حضرت فرمودند: چون قسم خوردند و با اینکه میدانستم که برای بیعتشکنی میروند و باعث تفرقه در امت میشوند اما من به حکم دین و شریعت که همان ترتیب اثر دادن به قسم است، عمل کرده و میکنم.
روش اهلبیت و روش سیاستمداران
روش اهلبیت علیهمالسلام با روش سیاستمداران دنیا تفاوت دارد. سیاستمداران دنیا اگر بدانند کسی قصد فریب و خیانت دارد، او را میکشند. اما اگر کسی در برابر اهلبیت علیهمالسلام قسم میخورد، ایشان به ظاهر قضیه عمل میکردند؛ همانطور که روش و سیرۀ رسولخدا صلّیاللهعلیهوآله بوده است. ایشان با وجود اینکه منافقین را میشناختند ولی آنها را معرفی نکردند و خود را مأمور به تکلیف میدانستند نه مأمور به تصمیمگیری بر اساس نتیجه.
اینگونه بود که طلحه و زبیر بیعتشکنی کرده و از فرمان امیرالمؤمنین علیهالسلام سرپیچی کردند و به همراه عایشه جنگ جمل را رقم زدند. جنگی که باعث کشتار هزاران مسلمان شد و خون آنها به گردن عایشه و طلحه و زبیر است.
پانوشت:
- نساء/59
- نساء/54
- علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج32 ص99