بعضی گمان میکنند: دیدگاهها، تفکرات و عقاید گوناگون بهخودیخود محترماند! قطعا میدانیم دین و عقیدۀ حق یکی بیشتر نیست و مابقی همه باطل هستند. عقیده به احترام به دیدگاهها، هرچند باطل باشند، تفکری انحرافی است. بنابراین چگونه میتوان گفت که هر بتپرست و گاوپرست یا هر تفکر باطل و بیاساسی محترم است؟
عزت فقط برای خداوند و تنها دین او، اسلام است که میفرماید: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ (1)
در این درس به بررسی و نقد تفکر “احترام به دیدگاهها” [هرچند باطل] با توجه به مباحثات میان پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله و ابوجهل ملعون میپردازیم.
سرفصلهای این مقاله:
نامۀ توهینآمیز ابوجهل ملعون به پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله
ابوجهل که دشمن شناخته شده اسلام بود و در آخر هم در مسیر باطل و کفر کشته شد، نامهای توهینآمیز به پیامبر اکرم صلّیاللّٰهعلیهوآله نوشت. او شخصی را همراه نامهای به مدینه و محضر رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله فرستاد.
متن نامۀ ابوجهل
آن حالت جنونی که در تو است [العیاذ باللّٰه] باعث شد که مکه را از دست بدهی و به سمت مدینه روی. این حالت هنوز هم در تو باقی است و این باعث میشود که هر روز به مشکل و بلایی گرفتار شوی. تو باعث مشکلات دیگران هم میشوی و در نهایت عاقبت تو به آتش جهنم ختم میشود!
ابوجهل در ادامه مینویسد:
شما به بتها بیاحترامی کردید و این باعث فقر و اسارت شما میشود و اموال شما نیز بر فنا میرود و عذری هم برای شما نیست.
پاسخ پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله به ابوجهل
رسول اکرم صلّیاللّٰهعلیهوآله این نامه را در حضور اصحاب و عدهای از یهودیان بنیاسرائیل خواندند. اما بدون اینکه جواب نامه را بنویسند، پاسخ او را گفتند و فرمودند:جواب مرا به ابوجهل برسانید!
این نحوۀ پاسخگویی نیز نشان از محترم نبودن نظرات، تفکرات و عقاید باطل و کفرآمیز است!
پیامبر اکرم صلّیاللّٰهعلیهوآله در پاسخ به نامۀ ابوجهل فرمودند:
ابوجهل مرا به گرفتاری تهدید کرد ولی ربّ العالمین به من وعدۀ پیروزی داده و خبر خدا صادق و قبول نصرت خدا بهتر است. بنابراین تا زمانی که من تحت حمایت و نصرت خدا هستم، هرگز در خذلان قرار نمیگیرم. نصرت و یاری خدا برای ما بس است. به او بگویید: ای ابوجهل! تو برای من نامهای نوشتی که شیطان به تو القا کرده است. من پاسخت را با آن کلماتی که خدا وحی فرموده میدهم. (2)
سخن رسول اکرم صلّیاللّٰهعلیهوآله دربارۀ تهدید ابوجهل
حضرت در ادامه فرمودند: جنگ بین من و تو29 روز دیگر تمام خواهد شد و خداوند تو را به دست ضعیفترین یاران من میکُشد. علاوه بر این عُتبه و شیبه و عدهای دیگر نیز در این جنگ کشته شده و آنها را در چاهی در بدر میاندازیم و 70 نفر دیگر را نیز اسیر میگیریم.
احترام به دیدگاهها، تفکرات و عقاید باطل؟!
این برخورد با جسدهای کفار و مشرکان، نشان از محترم نبودن کفار و مشرکان و نظرات، تفکرها و عقاید باطل دارد.
رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله بعد از آنکه جواب نامهرسان را دادند به حاضران مجلس فرمودند: میخواهید قتلگاه این افراد را نشان دهم؟ پس حضرت ادامه دادند: من به جایی قدم میگذارم که مشرکان کشته خواهند شد و این عدد کموزیاد نشده و قطعی است.
اما در این جریان تنها امیرالمؤمنین علیهالسلام بودند که گفتند: من با شما میآیم. اما بقیه گفتند که اگر برای ما مرکبی فراهم کنید، با شما میآییم.
یهودیها نیز گفتند: ما به خانه میرویم و نیازی به دیدن آنچه تو میگویی نداریم که همه حیله و نیرنگ است!
رسول اکرم صلّیاللّٰهعلیهوآله فرمودند:
نیاز نیست با مرکب بیایید و غذا بردارید؛ من دو قدم برمیدارم و شما نیز همراه من با قدم دوم به بدر میرسید!
کافران و منافقان قبول کردند و با خود گفتند: به زودی دروغ این مرد آشکار خواهد شد. چراکه نمیتواند این کار را بکند و مفتضح خواهد شد!
همه آن افراد که اطراف پیامبر بودند ناگهان خود را کنار چاه بدر،که از قبل میشناختند، دیدند. پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله به آنان فرمودند: علامتی بر این چاه بگذارید. [که بعدها ادعای سحر نکنند]
پس از آن چند قدم برداشتند و مقتل ابوجهل و دیگر دشمنان را نشان دادند. ایشان در ادامه به حاضران خبر دادند که عبداللّٰه بن مسعود، ابوجهل را در اینجا خواهد کشت و پس از آن محل کشته شدن دشمنان را یکبهیک مشخص کردند.

جنگ بدر؛ عزت پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله و ذلت کافران
در جنگ بدر ابو جهل با حضرت حمزه علیهالسلام درگیر شد که حضرت حمزه علیهالسلام از فرط جنگ قدری خسته بودند و امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: عمو جان سرتان را پایین بیاورید! خضرت نیز بلافاصله با شمشیر به گردن او زدند و ابوجهل افتاد.
سپس عبدالله بن مسعود که قدی کوتاه داشت، با شمشیر کُندی بالای سر ابوجهل نشست و گفت: ما با قبول اسلام عزیز شدیم و تو با ردّ آن ذلیل شدی! سپس آن ملعون را کشت.
پس از آن هم تمام اتفاقاتی که پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله پیش از جنگ بدر پیشگویی کرده بودند، اتفاق افتاد. آنگاه رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله خطاب به کشتگان کفار و مشرکان جنگ بدر فرمودند: دیدید که حق با من بود! یافتید که ما چه میگفتیم؟!
در آن لحظه فردی به پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله عرضه داشت: اینها مردهاند و سخن شما را نمیشنوند؟!
پیامبر اکرم صلّیاللّٰهعلیهوآله فرمودند: آنان بهتر از شما میشنوند! اما توان پاسخ ندارند.
هُم اَسمَعُ مِنکُم و لَکِن لا یُجِیبُون (3)
محترم نبودن کافران و تفکرات و باورهای باطل آنها
پس از اتمام جنگ بدر رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله فرمودند : اجساد کفار را در یکی از چاههایی که خشک شده بود بریزند. مشرکان و تفکرات و عقاید آنها حرمتی ندارند و قبر نمیخواهند.
یکی از اصول محکم قرآن این است که عزت و احترام تنها برای خدا و رسولخدا و مؤمنین است و هیچچیز جز این، احترام ندارد. از همین رو است که خداوند متعال صاحبان نظرات و عقاید انحرافی و باطل را به جهنم میبرد.
خداوند با آنکه خالق این مخلوقات منحرف و گمراه است، به اینان احترام نمیگذارد و در بیان بیحرمتی و ذلت کفار و مشرکان در قرآن کریم میفرماید:
اولئِکَ کَالاَنعامِ بل هم أضل (4)
در آیهای دیگر نیز منافق را به سگی تشبیه کرده که در حال پارس کردن است. (5)
با این حال چگونه میتوان تصور کرد که بخواهیم به یک بتپرست که ساخته دست خود را پرستش میکند یا گاوپرستی که گاو را خالق یا سبب خلقت خود میداند، احترام گذاشته و باورهای او را محترم شمریم.
هشدار امام صادق علیهالسلام دربارۀ تفکر مرجئه
اما این سخن که همۀ عقاید و دیدگاهها محترماند، در گذشته بیشتر از جانب مُرجئه صادر میشد. امام صادق علیهالسلام مرجئه را دوبار و خوارج را یکبار لعن و نفرین کردند. (6) چراکه مرجئه بر اساس مبانی خود میگفتند: هر کسی که تنها خدا را قبول داشته باشد، هرچند هیچ چیز دیگری را قبول نداشته باشد، مؤمن و محترم است.
مرجئه ابن ملجم ملعون قاتل امیرالمؤمنین علیهالسلام را نیز مؤمن می دانستند. همین اعتقاد سبب شد که خیلی سریع قشر جوان به این گروه روی آورند. امام صادق علیهالسلام فرمودند: جوانهایتان را با حدیث اهلبیت علیهمالسلام آشنا کنید، پیش از آنکه مرجئه آنان را گمراه کند. (7)
بنا بر آنچه بیان شد دانستیم که بر اساس آیات قرآن و سیرۀ پیامبر اکرم صلّیاللّٰهعلیهوآلهو حکم عقل، هیچ احترام و عزتی برای باورها و دیدگاههای باطل کفار، مشرکان و منافقان وجود ندارد.
پانوشت:
- آلعمران/19
- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج19، ص2658
- نزدیک به همین معنا؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج6، ص207
- اعراف/179
- اعراف/176
- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج97، ص94
- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج10، ص92