تبری و بغض، از دل َتوَلّی و محبت متولد میشود و از اساس و حقیقت دین سرچشمه میگیرد. در کنار لعن و برائت از دشمنان خدا و اهلبیت علیهمالسلام، تقیه هم یک واجب دینی است. اما اگر در یک برهه از تاریخ، بین تبری و تقیه، تزاحم و تعارض پیش آمد، وظیفه چیست؟! به عبارت دیگر آیا در تقیه، حد و مرز و افراطیگری هم تصور شده است؟!
- حقیقت دین چیست؟
- تولد بغض از دل محبت به خدا!
- تبری و تقیه، دو اصل دینی
- وظیفه در دوراهی تبری و تقیه چیست؟
- تقیۀ افراطی مردم مصر!
حقیقت دین چیست؟
حقیقت دین، محبت و تسلیم در مقابل پروردگار و پیامبر صلیاللهعلیهو آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام است. از دل این محبت، محبتها و بغضهایی تولید میشود. به عبارت دیگر انسان باید هر کسی را که در مسیر خداست، دوست بدارد و آن کسی را که در مقابل خدا ایستاده را دشمن بدارد و بخاطر دوستی خد از او بیزار و متنفر باشد.
بنابراین اگر کسی گمان کند در دین چیزی بنام تبری و بیزاری و لعن نداریم، حقیقت دین را نفهمیده است.
در شناخت مصداق دشمنان خدا و پیامبر صلیاللهعلیهو آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام، ما با افرادی مواجه میشویم که مقابل دین اسلام ایستاده و انحراف ایجاد کردهاند. آنها پس از شهادت پیامبر صلیاللهعلیهو آله، خود را به ناحق جانشین ایشان خوانده و حق خلافت امیرالمومنین علیهالسلام را غصب کرده و بیت وحی یعنی خانۀ صدیقۀ طاهره حضرت زهرا سلاماللهعلیها را آتش زدند.
افرادی که ما لعن و نفرین میکنیم همان افرادی هستند که خدا و رسولخدا صلیاللهعلیهو آله از آنها بیزار هستند و ما مطیع خدا و اهلبیت علیهمالسلام هستیم. بنابراین هر کس با آنها “سِلم” و در صلح باشد، ما نیز با او سلم هستیم و هر کس با آنها در جنگ باشد، ما هم با او در جنگیم.
سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم
زیارت عاشورا
تولد بغض از دل محبت به خدا!
اگر کسی گمان کند که نسبت به آنها نباید نفرت داشت و لعن را چیز بدی بداند یا اصلا آن را دین نداند، قطعا فردی فاقد دین و تقوا و ایمان و فهم و علم است.
از دل محبت خدا، محبتها و بغضهایی متولد میشود.
حضرت آیت الله شیخ جعفر فاضل دامت برکاته
ما برای تبری هم آیات قرآن و روایات داریم و هم استدلال و برهان.
اصلا یک سوره داریم در رابطه با برائت از مشرکین (1) و روایات زیادی و دستورات فراوانی برای بیزاری و اظهار برائت از دشمنان در مواضع مختلف داریم.
قیل للصادق علیهالسلام: إنَّ فلاناً یُوالیکُم الّا أنّه یَضعٌفٌ عن البرائَهِ من عَدُوِّکم. فقال علیه السلام: کَذبَ من ادّعی محبّتنا و لم یَتَبَرّأ من عَدُوِّنا (2)
امام صادق علیهالسلام
به امام صادق علیهالسلام گفته شد: فلانی از محبان شما است ولی در برائت از دشمن شما ضعیف است. حضرت فرمودند: دروغ میگوید کسی که ادعای محبت ما اهلبیت [علیهمالسلام] را دارد ولی از دشمنان ما بیزاری و نفرت ندارد.

تبری و تقیه، دو اصل دینی
اما در عین حال در اسلام، مسئلهای به نام تقیه هم داریم که هر جا تبری آسیبی را متوجه دین، کیان مسلمین یا جان مسلمانان کند، باید تبری را مخفی کنیم.
اما اگر فرض کنیم که تعارض یا به عبارت علمی و دقیقتر بین تقیه کردن و برائت، تزاحم شود، یعنی اگر تقیه کنیم اساس دین از بین میرود و اگر تقیه نکنیم عدهای از شیعیان در جاهای مختلف به دست مخالفین و سنیها کشته میشوند، تکلیف چیست؟ و اساسا حد و مرز تقیه کجاست؟
وظیفه در دوراهی تبری و تقیه چیست؟
همه باید بدانیم که این تعارضها و تزاحمها مسئلۀ جدیدی برای مؤمنین نیست و همیشه بوده است.
قطعا بقای حقیقت دین، از جانها و نفوس ارزش بیشتری دارد، از همین رو انسانها همیشه، برای بقای دین و زنده نگه داشتن ارزشهای دینی، در جنگها شرکت میکردند. این افراد مجاهد فی سبیل الله هستند و اجر عظیمی دارند.
بنابراین در تزاحم و تعارض، اگر فرض کنیم:
- تقیه انجام شود، یعنی تبری و لعن به دشمنان قرآن و اهلبیت علیهمالسلام مخفی شود؛ ولی ما تشخیص بدهیم که این تبری و برائت و نفرت که واجب دین و جزء اساسی دین است، به مرور زمان از بین می رود و… .
- یا با آشکار کردن تبری و نفرت و لعن از دشمنان، خودمان یا فرزندانمان کشته شویم و… .
قطعا مسئلۀ حفظ دین، از جانها و نفوس مهمتر است و جانها همواره باید فدای دین شوند. اینجا ما نباید تقیه کنیم، حتی اگر خودمان یا فرزندان ما یا شیعیان دیگر کشته شوند.
تقیۀ افراطی مردم مصر!
مردم مصر ابتدا شیعه بودند ولی الان سنی هستند به جهت اینکه از سنیهای آن زمان، به شکل افراطی تقیه میکردند. آنان با خود حساب میکردند که اگر بگوییم شیعه هستیم، ما را اذیت میکنند و میکشند.
از همین رو وقتی فرزنددار می شدند به بچههای خودشان هم نمیگفتند که شیعه هستند!
نتیجۀ اینگونه تقیۀ افراطی برای حفظ جان، این شد که اصل دین آنها نابود شد و نسلهای بعدی اصلا اطلاع نداشتند که پدرانشان شیعه بودهاند و همگی بعداً سنی شدند!
قاعدهای هست که میگوید:
کُلُّ شَیئٍ جَاوَزَ حَدَّهُ إنعَکَسَ بِضِدِّهِ
هر چیزی که از حدش بگذرد، به ضدش تبدیل میشود.
به عنوان مثال شما یک حوض را پر آب کنید. حوض برای جمعآوری آب است اما اگر اتصال آب به حوض پس از رسیدن به حد گنجایش قطع نشود، آب لبریز میشود و خلاف هدف و مصلحت اولیه میشود.
بنابراین گرچه تقیه در دین هست و اهلبیت علیهمالسلام فرمودند: التقیه دینی و دین آبائی(3) ولی آن هم حد و مرز دارد. اگر در همین مسئله افراط بشود، نتیجهاش میشود فراموشی برائت و نسلهای بعدی از مطاعن و بدیهای دشمنان خدا و اهلبیت علیهمالسلام و جسارتهای آنها به خاندان نبوت مطلع نمیشوند و دیگر چیزی بنام تبری در نسلهای بعدی وجود نخواهد داشت.
بنابراین توصیۀ اکید میکنیم که اگر تقیه از حدش بگذرد، نتیجۀ عکس دارد و مضر است و نه تنها شیعه را حفظ نمیکند بلکه سبب نابودی آن میشود. اینطور نباشد که ما در مجالس خصوصی خود نیز لعن را ترک کنیم؛ با این کار قطعا نسلهای آینده، تبری را نخواهند شناخت و بدون این که بدانند، دینشان را بخاطر تقیه افراطی ما از دست خواهند داد.
پانوشت:
- سوره توبه (برائت)
- علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج27 ص58
- علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج72 ص411