مقدمه:
عایشه پس از شکست در جنگ جملی که خود به راهانداخته بود، کینۀ امام حسن مجتبی صلواتاللّٰهعلیه را به دل گرفت! تا جایی که به جسد مطهر ایشان تیراندازی و جسارت کرد. عایشه شخصیتی کینهای بود. این صفت ناپسند و شیطانی او شواهد فراوانی در کتب شیعه و اهلتسنن دارد.
آنچه در این مقاله میخوانید:
- اجتهاد عایشه، زبیر و طلحه در قتل هزاران مسلمان!
- ایمان کامل امیرالمؤمنین علیهالسلام به خدا و پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله
- جنایت و کینۀ نابخشودنی عایشه در حق امام حسن علیهالسلام
- زمینگیر کردن شتر عایشه به دست امام حسن علیهالسلام
- کینۀ عایشه از امام حسن علیهالسلام پس از کشتن شتر او
- کرامت امیرالمؤمنین علیهالسلام و نجات عایشه از اسارت و کنیزی!
- وجوب خانهنشینی زنان پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله و نقض آن توسط عایشه
- کینۀ عایشه از جنگ جمل و تیرباران کردن جسد امام حسن علیهالسلام
- عایشه و نقض حدیث جعلی خود
- فرمان عایشه و اصابت چهل تیر به پیکر امام حسن علیهالسلام
اجتهاد عایشه، زبیر و طلحه در قتل هزاران مسلمان!
جنگ جمل که توسط عایشه، طلحه و زبیر کلید خورد، از لحاظ تعداد، جنگ پرجمعیتی بود. تاریخنگاران تعداد کشتههای این نبرد را از چهارده هزار تا بیست هزار نفر نوشتهاند. (1)
بعضی از سنیها میگویند: این سه نفر خطا کردند. اما چون مجتهد بودند و اجتهاد کردند، هیچ اشکالی به عمل آنها وارد نیست و گناهی نیز در قبال قتل هزاران کشته در آن نبرد ندارند!
بعضی نیز نقل کردهاند: طلحه دم مرگ پشیمان شده و لحظۀ آخر عمر به قاتل خود گفت: از کدام لشکر هستی؟
او گفت: از لشکر امیرالمؤمنین علیهالسلام هستم.
طلحه گفت: من با تو بیعت میکنم. چون میدانم اگر با علی علیهالسلام بیعت نکنم جایگاهم در جهنم است. از همین رو به نیابت از آن حضرت با سربازی از لشکر ایشان بیعت کرد.
در دروس گذشته گفتیم اگر کسی با امیرالمؤمنین علیهالسلام بجنگد، با پیامبرخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله جنگیده. به علاوه گفتیم که اگر کسی به این اصل اعتقادی باور نداشته باشد، اصول اعتقاداتش خراب است. همچنین اگر کسی با پیامبرخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله بجنگد با خدا جنگیده است.
ایمان کامل امیرالمؤمنین علیهالسلام به خدا و پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله
محمد بن حنفیه رحمهاللّٰه پسر امیرالمؤمنین علیهالسلام که شخصی قوی بود، در جنگ جمل به لشکر عایشه حمله کرد و زخمیشد. وقتی برگشت امیرالمؤمنین علیهالسلام زخمهایش را بستند و دوباره تجهیزش کردند و تا دو دفعۀ دیگر هم حمله کرد؛ ولی نتوانست شتر عایشه را بکشد.
در مرتبۀ آخر شروع به گریستن کرد و به امیرالمؤمنین علیهالسلام عرضه داشت: پدر جان! شما مرا سه بار به کام مرگ فرستادید! اما برادرانم حسن و حسین سلاماللهعلیهما اینجا ایستادهاند. چرا به ایشان فرمان حمله نمیدهید و پیدرپی مرا میفرستید؟!
حضرت فرمودند: تو پسر من هستی و حسن و حسین سلاماللّٰهعلیهما فرزندان پیامبرخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله هستند. من میخواهم فرزند خودم را فدای پسرهای رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله کنم. (2)
این حاکی از کمال ایمان حضرت است؛ چراکه رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله فرمودند:
به کمال ایمان نمیرسید مگر اینکه مرا از خودتان و فرزندان مرا از اولاد خودتان بیشتر دوست داشته باشید. (3)
رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله
جنایت و کینۀ نابخشودنی عایشه در حق امام حسن علیهالسلام
اگر ما فرزندی رشید داشته باشیم و از دنیا برود و در تشییع جنازۀ او عدهای با اسلحه بیایند و بدن فرزند ما را جلوی چشم ما به تیر ببندند، چه حالی به ما دست خواهد داد؟ قطعا اگر این قضیه در دنیا اتفاق افتد، همۀ رسانهها آن را گزارش کرده و همۀ مردم آن را محکوم میکنند.
این مصیبت و جنایت و توهین عایشه به جسد امام حسن مجتبی علیهالسلام برای ما فراموششدنی نیست. بههیچوجه نمیتوان از این حادثۀ دردناک گذشت. ما هرگز چنین افراد کینهتوزی که به امام ما جسارت کردند را نخواهیم بخشید!
اکنون کمال ایمان این است که فرزندان رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله را از فرزند خود بیشتر دوست داشته باشیم. از این رو به هیچ عنوان نباید به سادگی از کنار جریان امام حسن مجتبی علیهالسلام و کینه و جنایت عایشه با جسد مطهر آن حضرت بگذریم و عایشه را ببخشیم و نسبت به آن زن دستودلبازی کنیم.
در جریان تشییع پیکر مطهر امام حسن علیهالسلام چهل نفر از مروانیان و حرام زادگان حاضر بودند و همگی از قبل مسلح و آماده بودند و خاندان وحی علیهمالسلام را هم میشناختند. اما امام حسن مجتبی علیهالسلام وصیت کرده بودند که نمیخواهم در تشییع جنازۀ من خونی ریخته شود. از این رو امام حسین علیهالسلام در این جریان دست به شمشیر نبردند. (4)
زمینگیر کردن شتر عایشه به دست امام حسن علیهالسلام
داستان کینۀ عایشه آنجا پر رنگ شد که در جنگ جمل وقتی محمد بن حنفیه نتوانست بجنگد، امام حسن علیهالسلام با شجاعت به دل دشمن زده و خود را به کجاوۀ عایشه رساندند. مردم نیز از هر سو فرار میکردند و فریاد میزدند که این حسن بن علی سلاماللّٰهعلیهما است!
عایشه سوار بر شتر بود که متوجه شد لشکرش به هم ریخته است. امام حسن علیهالسلام با یک ضربه پای شتر او را قطع کردند، شتری که در حقیقت از اجنه و شیاطین بود. عایشه از شتر افتاد و محمد بن أبیبکر، برادر عایشه، او را گرفت و دستگیرش کرد. امیرالمؤمنین علیهالسلام به او فرمودند: خواهرت را با چهل [یا پنجاه] کنیز به مدینه ببر! (5)
کینۀ عایشه از امام حسن علیهالسلام پس از کشتن شتر او
اینجا بود که عایشه کینه و نفرتی شدید از امام حسن مجتبی علیهالسلام به دل گرفت. او هنگام دستگیری، متوجه جریان امام حسن علیهالسلام شد و گفت: ای حسن! تو کسی هستی که لشکر مرا فراری دادی؛ باش تا نشانت دهم!
کرامت امیرالمؤمنین علیهالسلام و نجات عایشه از اسارت و کنیزی!
عدهای گفتند: ما در این جنگ پیروز شدیم و غنائم جنگی ازجمله عایشه برای ما است! (6) ولی حضرت با بزرگواری با ایشان برخورد کرد؛ در حالی که حکم عایشه این بود که به کنیزی برود. ولی حضرت این کار را نکردند تا در جریان کربلا نیز به عنوان تلافی، خاندان نبوّت علیهمالسلام را به کنیزی نبرند!
اگر آب را بر امام حسین علیهالسلام بستند، به این جهت بود که ابن زیاد لعنةاللّٰهعلیه گفت: آب را ببندید همانگونه که آب را بر عثمان بستند! (7)
اگر در جمل، عایشه به کنیزی برده میشد در جریان کربلا نیز دختران پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله را به کنیزی میبردند.
عایشه فردی کینهای بود و از این جریانات کینه به دل گرفت!
اما مؤمنین کینهای نیستند؛ چراکه حقد و کینه از صفات زشت شیطانی است. (8)
به عنوان مثالی دیگر حَجاج لعنةاللهعلیه اعتراف میکرد که من آدمی کینهای و حسود و عنود هستم!
اگر این صفات در کسی باشد، باید سعی کند تا این رذیله و رجس را از وجود خود بیرون کند.
کینۀ عایشه از جنگ جمل تا تیرباران کردن جسد امام حسن علیهالسلام
عایشه با کینههایی که از جنگ جمل و قبل از آن از امام حسن علیهالسلام داشت، در جریان شهادت و دفن ایشان وارد میدان شد!
او سوار بر اسب شد و از منزلش بیرون آمد و مانع ورود تابوت مطهر امام حسن مجتبی علیهالسلام به روضۀ منوره شد. ابن عباس به او گفت:
وَا سَوْأَتَاهْ يَوْماً عَلَى بَغْلٍ وَ يَوْماً عَلَى جَمَلٍ وَ فِي رِوَايَةٍ يَوْماً تَجَمَّلْتِ وَ يَوْماً تَبَغَّلْتِ وَ إِنْ عِشْتِ تَفَيَّلْت
سرزنش عایشه توسط ابن عباس به دلیل نافرمانی وی از قرآن و دستور پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله
یک روز سوار بر شتر و امروز سوار بر اسب شدهای و حال آنکه خداوند به زنان پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله دستور داده است که در خانه بنشینند! اگر زنده بمانی حتما روزی هم بر فیل سوار خواهی شد! (9)
وجوب خانهنشینی زنان پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله و نقض آن توسط عایشه
امالمؤمنین ام سلمه، به عایشه نامه نوشت که خدا به ما دستور داده است در خانه بنشینیم؛ تو هم بیا در خانهات بنشین. (10)
طبق نص آیۀ قرآن (11) یازده همسر پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله حق نداشتند از خانه خارج شوند. از همین رو امسلمه رحمةاللّٰهعلیها و دیگر زنان آن حضرت نیز از خانه خارج نشدند. به علاوه زنان پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله حق نداشتند رودررو با کسی صحبت کنند و باید از پشت پرده با مردان نامحرم سخن میگفتند. (12)
اما عایشه سوار بر اسب، اسبی که کجاوه ندارد و حجم بدن نمایان است، با چهل مرد نامحرم همراه شد؛ این نشان از بیحیایی او است.
امکان مطالعۀ بیشتر پیرامون دروس خارج فقه آیت الله فاضل دامتبرکاته و مسالۀ حجاب و حکم زنان پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله در همین سایت فراهم شده است.
همچنین در قرآن بیان شده است که:
يا نِساءَ النَّبِيِ لَسْتُنَ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُن
ای زنان پیامبر! شما مانند زنان دیگر نیستید اگر تقوا را رعایت کنید. (13)
عایشهای که با قرآن و دستور پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله مخالفت کرده مسلّماً از مقام امالمؤمنین بودن خارج است.
خلاصه اینکه عایشه با کینهای که از امام حسن علیهالسلام به دل داشت به معترضان گفت: این حرفها را کنار بگذارید؛ من نمیگذارم که حسن بن علی سلاماللّٰهعلیهما در کنار پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله دفن شود! چون من از این خانه سهم میبرم و نباید او در ملک من دفن شود!
عایشه و نقض حدیث جعلی خود
جالب اینجا است که او همان کسی است که قبلا میگفت: من از پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله شنیدم که میفرمود: هر چه از ما پیامبران باقی بماند صدقه است و ما ارثی از خود به جا نمیگذاریم! آنها با همین حدیث جعلی بود که سرزمین فدک را غصب کردند! (14)
حالاعایشه میگوید: من از پیامبر صلّیاللّٰهعلیهوآله ارث میبرم! علاوه بر آن اگر به فرض ارثی هم در کار باشد یک هفتاد و دوم از حجره نبوی ملک او خواهد بود که یک وجب بیشتر نمیشود!
سؤال ما از او این است که با این ارثیۀ اندک چگونه و به چه حقی پدرت ابوبکر را در آنجا دفن کردی؟!
امام حسین علیهالسلام فرمودند: ما قصد دفن کردن نداریم و فقط میرویم و طواف میدهیم و به سمت بقیع میبریم!
عایشه با اینکه میدانست این خاندان دروغ نمیگویند و میدانستند که اهل مکر و فریب نیستند و حقیقتاً امام حسین علیهالسلام قرار است این بدن را برای طواف به خانۀ رسولخدا صلّیاللّٰهعلیهوآله ببرند، باز به دلیل کینهای که داشت گفت: شما میخواهید او را به خانۀ رسولخدا ببرید و آنجا دفن کنید.
فرمان عایشه و اصابت چهل تیر به پیکر امام حسن علیهالسلام
اینجا بود که به تیراندازان اشاره کرد و چهل حرامزاده تیر به بدن مطهر امام حسن مجتبی علیهالسلام زدند. (15)
هر که این جریان را بشنود و بگوید که ایشان مسلمان هستند، دین ندارد!
انصافا کسانی که به بدن امام حسن مجتبی علیهالسلام به نقل مشهورتر و معقولتر حداقل سیزده چوبۀ تیر زدند مسلماناند؟!
بدنی که غسل داده شده بود و کفن شده بود، به سبب این تیرباران، گلگون شده و کفن به بدن امام دوخته شد.
امام حسین علیهالسلام نیز بنا به وصیت برادر، جلو جوانها را گرفتند و نگذاشتند که جنگ و درگیری رخ دهد و فرمودند: برادرم وصیت کرده است که خونی در تشییع پیکرش ریخته نشود!
اما چه مقدار بر امام حسین علیهالسلام سخت گذشت، خدا میداند! این آغاز مصیبت بود؛ چراکه باید بدن را به خانه ببرند و پس از جدا کردن تیرها از بدن مطهر امام، دومرتبه پیکر ایشان را شسته و کفن کنند.
پانوشت:
(1) بلاذری، انساب الأشراف، ج۲ ص۲۴۸؛ شیخ مفید، الجمل، ص۴۱۹
(2) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۳ ص۳۴۵؛ شجاعت و رشادت محمد بن حنفیّه در میدان صفین ص۲۱۶ تا۲۱۸
(3) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۷ ص۱۳ و ج۲۷ ص۱۱۲
(4) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۴ ص۱۵۴
(5) شبهای پیشاور ص۴۴۴ و۴۴۵
(6) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۳ ص۴۴۳
(7) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۴ ص۳۱۵
(8) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲ ص۱۲۸
(9) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۴ ص ۱۵۴
(10) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۲ ص ۱۴۹ تا ۱۵۲
(11) احزاب/۳۳
(12) احزاب/۵۳
(13) احزاب/۳۲
(14) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۸ ص۲۵۳ (به نقل از صحیح بخاری و مسلم ج۲۹ ص۶۲۳)
(15) ابن شهرآشوب، مناقب آل أبیطالب، ج۴ ص۴۴ و ۵۰؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج ۹۹ ص۱۶۶