امیرالمؤمنین علیهالسلام سیاست را بهتر از هر کسی میشناختند؛ اما شیوۀ رایج سیاستمداران دنیا که بر پایۀ خدعه و نیرنگ و فریب بود را قبول نداشتند. اما حکمت بیان خطبۀ فدکیه توسط حضرت زهرا سلاماللهعلیها با وجود زهد و بیرغبتی ایشان و امیرالمؤمنین علیهالسلام به مال دنیا با وجود سیاستمداری ایشان چه بود؟
عناوین مقاله:
- امیرالمؤمنین علیهالسلام سیاستمدارترین مردم؛ اما!
- تفاوت سیاست اهلبیت علیهمالسلام با سیاست پادشاهان
- نبود اعجاز در مسیر رسیدن امیرالمؤمنین علیهالسلام به حکومت
- بندگی خدا، اساس سیاست امیرالمؤمنین علیهالسلام
- معنای صحیح زهد در دنیا
- شگفتی توجه و اکرام ائمه علیهمالسلام به فقرا
- نبود دغدغۀ مالی در بیان خطبۀ فدکیه حضرت زهرا سلاماللهعلیها
امیرالمؤمنین علیهالسلام سیاستمدارترین مردم؛ اما!
اهلبیت سلاماللهعلیهم اگر میخواستند حکومت را به دست بیاورند قطعا میتوانستند! چراکه ایشان سیاستمدارترین مردم بودند؛ امیرالمؤمنین علیهالسلام در این باره فرمودند:
من سیاست مدارترین مردم هستم! (1)
کتاب شریف بحارالأنوار
ولی امیرالمؤمنین علیهالسلام هرگز به دنبال دستیابی به حکومت از راه سیاست متداول مردم دنیا و نیرنگ و فریب نبودند؛ بلکه در آن مسیری بودند که خداوند مشخص فرموده بود. اگر در خلال آن مسیر به حکومت هم برسند، خوب است و از آن استفاده میکنند و اگر نرسند هرگز دنبال دنیا نمیروند.
درجریان شورای شش نفره تمام آن پنج نفر به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفتند: یا علی! ما با شما بیعت میکنیم به این شرط که به طریقۀ شیخین عمل کنید!
اما حضرت نپذیرفتند. با اینکه ایشان میتوانستند از روی سیاست و توریه یا فریب و نیرنگ، مصلحتی حکومت را قبول کنند و بعداً به روش خودشان عمل نمایند؛ ولی با صراحت اعلام داشتند که من فقط به سیرۀ رسولخدا صلّیاللهعلیهوآله عمل میکنم! از همین رو آنها هم با حضرت امیر علیهالسلام بیعت نکردند. (2)
تفاوت سیاست اهلبیت علیهمالسلام با سیاست پادشاهان
در جنگ صفین از لحاظ محاسبات جنگی چند فرصت طلایی پیش آمد که اگر امیرالمؤمنین علیهالسلام میخواستند میتوانستند لشکر معاویه را شکست بدهند!
به عنوان مثال آن حضرت میتوانستند از روی سیاست و نیرنگ، آب آشامیدنی را بر روی لشکر معاویه ببندند. با اینکه معاویه آن قدر پلید بود که در برههای از زمان چنین کرد. اما امیرالمؤمنین علیهالسلام نپذیرفتند و آب را از لشکر معاویه مضایقه نکردند! (3)
یا در مراحل بعدی که جناب مالک اشتر تا نزدیکی مقرّ معاویه پیش رفته بود و به راحتی میتوانست وی را به قتل برساند اما حضرت طبق مصالحی که بود او را فراخواندند! (4)
بهطور کلی اینگونه نبود که امیرالمؤمنین علیهالسلام برای رسیدن به هدف خود مثل حکومت و رهبری بر مردم، از هر طریقی که بشود جلو بروند و معتقد باشند که «هدف وسیله را توجیه می کند!». [این کلام، حرف کمونیستها است] (5)
سیاست امیرالمؤمنین علیهالسلام یک سیاست الهی بود! نه سیاستی از سنخ سیاست رایج پادشاهان و خلفای ستمگر!
اگر هدف رضایت خدا و انجام دستورهای الهی است مسیر و وسیله آن هم قطعا مقدس است. در این مسیر اگر به ظاهر شکست هم بخورند، باز پیروز هستند و اگر شکست بدهند و بکشند و کشته شوند نیز پیروز هستند! این مطلب عقیده و دین ما است.
نبود اعجاز در مسیر رسیدن امیرالمؤمنین علیهالسلام به حکومت
اهلبیت صلواتاللهعلیهم اگر میخواستند میتوانستند قدرت و حکومت را از غاصبان بگیرند و با اعجاز بر اریکۀ سلطنت تکیه بزنند!
به عنوان نمونه شخصی نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام از معاویه و قدرت او صحبت به میان آورد!
حضرت فرمودند: اگر من بخواهم از همینجا [کوفه] به سینه معاویه در شام ضربهای بزنم و او را از مسندش سرنگون کنم، میتوانم. سپس حضرت دست مبارک را دراز کرده و حرکتی انجام دادند و بینندگان تاریخ آن را ثبت کردند.
بعد از مدتی مشخص شد که معاویه در همان زمان به شکل عجیبی از تخت افتاده بود! (6)
بندگی خدا، اساس سیاست امیرالمؤمنین علیهالسلام
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: من سیاستمدارترین مردمان هستم و در زیارت جامعۀ کبیره نیز در این باره میخوانیم: «و ساسَة العباد». اما آن حضرت، این شیوۀ رایج سیاستمداران و اهل نیرنگ و فریب و خدعه را قبول نداشتند. سیاست باید بر اساس بندگی و اطاعت خداوند متعال باشد.
ایشان قدرة الله و مطیع محض فرمان ربّ العالمین هستند. هرگاه امر خداوند و رضایت او در کاری باشد آن را انجام میدهند و اگر رضایت خدا در کاری نباشد، هرگز به آن نزدیک نخواهند شد. عبارت زیبای «العامِلونَ بَإرادَتِهِ» (7) نیز گویای همین مطلب است. این خصوصیت نیز به این جهت است که ایشان قدرةالله هستند و اگر عبد نبودند، امام و رسول و نبی نمیشدند. (8)
ما در تشهّد نمازهای فریضه هر روز شهادت میدهیم که رسولخدا صلّیاللهعلیهوآله عبد و رسول خدا است؛ یعنی تمام رشدها در مسیر عبودیت است.
معنای صحیح زهد در دنیا
اهلبیت سلاماللهعلیهم عبد گرامی پروردگار بودند و همواره دنیا به سراغ ایشان میآمد و هرگز آن بزرگواران به دنبال دنیا نبودند!
این وعده الهی است که اگر به سراغ دنیا نرویم، دنیا خودش به سراغ ما خواهد آمد. (9)
البته معنای سمت دنیا نرفتن در دیدگاه اهلبیت علیهمالسلام این نیست که شخص افسرده و کسل باشد و بههیچوجه حوصلۀ دنیا و کار و فعالیت اقتصادی نداشته باشد. مطلوب زهد و بیاعتنایی قلبی نسبت به دنیا است!
شخص باید چنان اهل معرفت باشد که خودبهخود بیرغبت به دنیا و مادیات شود و اهلبیت سلاماللهعلیهم بیرغبت به دنیا بودند.
روزی ابن عباس به امیرالمؤمنین علیهالسلام عرضه داشت: حکومت را بردند و شما کفشتان را وصله میزنید؟
حضرت در پاسخ به وی فرمودند: این حکومت و این دنیایی که تو میگویی، به اندازۀ عطسۀ یک بُز در نزد من ارزش ندارد! مگر آنکه به وسیلۀ آن بتوانم عدالت را اجرا کنم. (10)
کسانی که میگویند: چرا حضرت زهرا سلاماللهعلیها برای فدک خطبه خواندند، جا دارد که تاریخ را بررسی کنند تا بفهمند که این خاندان رغبتی به دنیا نداشته و ندارند!
شگفتی توجه و اکرام ائمه علیهمالسلام به فقرا
بعضی افراد اصلاً مغرض هستند! از همین رو به سیرۀ خاندان نبوت صلواتاللهعلیهم آگاه باشند یا نباشند به حالشان تأثیری ندارد!
ولی انسان منصف با کمی تحقیق به خوبی میفهمد که این خاندان میلی به دنیا نداشتند.
امام مجتبی صلواتاللهعلیه سه بار اموالشان را میان فقرا تقسیم کردند. (11)
امیرالمؤمنین علیهالسلام دو پیراهن خریدند، یکی را به هشت درهم و دیگری را به دوازده درهم، آن پیراهن بهتر را به غلامشان قنبر دادند! [این کار را هیچ سلطانی نمی کند]
جناب قنبر گفت: یا امیرالمؤمنین! من غلام هستم، پیراهن بهتر را شما بپوشید.
حضرت فرمودند: نه! تو جوانتر هستی. (12)
نبود دغدغۀ مالی در بیان خطبۀ فدکیه حضرت زهرا سلاماللهعلیها
همۀ دنیا میدانند که اهلبیت سلاماللهعلیهم در دنیا، زاهد و بیرغبت بودند؛ ولی در عین حال از مال دنیا برخوردار بودند و بهره میبردند.
رسولخدا صلّیاللهعلیهوآله با آنکه ثروت عجیبی که جناب خدیجه سلاماللهعلیها در اختیارشان گذاشت، فقیرانه زندگی میکردند و گاهی آنقدر گرسنه میشدند که سنگ به شکم مبارکشان میبستند تا کمتر احساس گرسنگی کرده و بیشتر عبادت کنند. (13)
برای چنین خانوادهای جا ندارد کسی گمان برد که حضرت زهرا سلاماللهعلیها برای کسب مال دنیا و صرف درآمد فدک، خطابۀ فدکیه را بیان کردهاند!
از طرفی دیگر قرآن و روایات و عقل حکم میکنند که انسان نباید سهم خود از دنیا را به دست فراموشی بسپارد: «وَلاتَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا». (14)
پس دریافتیم که بیان خطبۀ فدکیه و رسوا کردن اهل سقیفه و غاصبان ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام، بر اساس مصالح مهم و الهی بود؛ و گرنه ایشان افراد زاهدی بودند و ذرهای برای پول و کسب مال دنیا ارزش قائل نبودند که بخواهند دنبال آن بدوند. امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز سیاست رایج سیاستمداران دنیا که مشتمل بر دروغ و نیرنگ بود را قبول نداشتند.
یکی از مصالح و حکمتهای بیان خطبۀ فدکیه، رسوا کردن دزدان باغ فدک یعنی اهل سقیفه بود که پس ایراد آن خطبه مفتضح و رسوا شدند.
پانوشت:
(1) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۳ ص۱۹۷و۴۵۴ و ج۷۴ ص۲ف۸۸
(2) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۱ ص۴۰۰ _ شرح نهجالبلاغه، ابن أبیالحدید، ج۱ ص۶۵
(3) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲ ص۳۶۵ _ طبری، تاریخ طبری، ج۴ ص۵۷۲ _ نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ص۱۶۲و۱۸۶_ مسعودی، مروج الذهب، ج۲ ص۳۸۶ _ دینوری، تحمد بن داوود، اخبارالطوال، ص۱۶۹ _ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۳ ص۱۱ _ دینوری، الإمامة و السیاسة، ج۱ ص۱۲۶
(4) ریشهری، دانشنامۀ امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه، ج۶ ص۷۲
(5) رضایی خراسانی، اخلاق و سیاست در اندیشۀ سیاسی اسلام ، بوستان کتاب، چاپ دوم ، ص۸۵ و۸۶
(6) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۴ ص۳۴۶
(7) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۹۹ ص۱۵۰، «زیارت جامعه کبیره»
(8) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۵ ص۲۰۵، ح۱۷
(9) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۸ ص۹۹
(10) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۲ ص۷۶ _ شرح نهجالبلاغه، ابن أبیالحدید، ج۱ ص۲۰۳
(11) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۶ ص۱۵۹ ح۲۲
(12) بحارالأنوار ج۷۱ ص۱۴۳.
(13) بحارالأنوار ج۱۶ ص۲۲۷.
(14) سوره قصص آیه ۷۷.