از افرادی که در پی منصرف کردن امام حسین علیهالسلام از رفتن به کوفه بودند و بیوفایی اهل کوفه را بهانه کرده و حضرت را نصیحت میکردند، ابن عباس و عبدالله بن جعفر بودند.
نصحیت امام از سوی ابن عباس
عبدالله بن عباس به امام حسین علیهالسلام عرضه داشت:
- ای پسر عمو! میان مردم شایعه شده که قصد رفتن به عراق را دارید، بگو چه خواهی کرد؟
- امام فرمودند: قصد آن را دارم و بزودی خواهم رفت.
- عبدالله گفت: از این کار به خدا پناه میبرم! خدا شما را قرین رحمت کند! آیا به سوی مردمی میروی که حاکم خود را کشتند؟! من خیلی نگرانم که مردم عراق شما را فریب داده و یاری نکنند و حتی علیه شما دست به شورش بزنند.
- امام فرمود: از خدا طلب خیر میکنم تا ببینم چه خواهد شد.
ابن عباس در مسیر بازگشت از نزد امام، ابن زبیر را دید و به او گفت که چشمانت با خروج حسین بن علی روشن خواهد شد.
فردای آن روز ابن عباس دوباره نزد حضرت آمد و به ایشان گفت:
من نمیتوانم ببینم که شما بروید. من بیم دارم که شما در این سفر صدمه ببینید و مردم کوفه حیلهگری کنند. در این شهر که سرور مردم حجاز هستید، بمانید و اگر مردم عراق راست میگویند آنها بیایند و شما به کوفیان نامه بنویسید تا ابتدا آنها دشمن خود (والی کوفه) را بیرون کنند و پس از آن شما به سوی آنها بروید.
[پیشنهاد ابن عباس به موجب نامۀ کوفیان به امام بود که نوشته بودند: نعمان بن بشیر حاکم کوفه است؛ اما ما در نمازهای او شرکت نمیکنیم و اگر به سوی ما بیایی ما او را بیرون خواهیم کرد.]
نصیحت و دلسوزی جاهلانه ابن عباس برای امام
ابن عباس در ادامه به امام عرضه داشت:
اگر در مکه بمانید بهتر است و اگر بخواهید از مکه بروید، به سوی یمن بروید؛ چراکه آنجا دارای سرزمینهای پهناور و درههای فراوان است و محبین بسیاری آنجا دارید. هنگامی که به آنجا رسیدید نامه بنویسید و مردم را به سوی خود دعوت کنید. در این صورت بیخطر به آن چیزی که میخواهید خواهید رسید.
حضرت در پاسخ به او فرمودند:
ای پسر عمو! به خدا میدانم که خیرخواه و دلسوز هستی؛ اما من تصمیم خود را گرفتهام و قصد سفر به کوفه دارم.
ابن عباس گفت:
پس زنان و کودکان را به همراه خود نبر. من نگرانم که همانند عثمان در مقابل چشم زنان و فرزندان خویش کشته شوید. به علاوه با رفتن خود از مکه، حجاز را به ابن زبیر واگذار و چشمان او را روشن خواهی نمود و… .
اگر میدانستم با گرفتن مو و پیشانیت مردم نزد من و تو گرد میآیند و به واسطه این امر، درگیری بین من و شما میشد و مردم طرف من میآمدند، نمیگذاشتم شما از مکه روید.
ابن عباس دلسوز امام بود، اما امام را نشناخته بود. زیرا امام کسی است که باید در همه حالات از وی تبعیت کرد؛ به همین دلیل این دلسوزی را دلسوزی جاهلانه مینامیم.
نصیحت از جانب محمد بن حنفیه به امام حسین علیهالسلام
علاوه بر آن در شبی که امام حسین علیهالسلام بامداد آن از مکه خارج شدند محمد بن حنفیه نزد حضرت آمد و عرضه داشت:
برادر! شما نیرنگ مردم کوفه را میشناسی، بیم دارم که در وضعیت بدی گرفتار شوید. در مکه بمانید چراکه شما گرامیترین مردمان حرم و والاترین آنها هستید.
حضرت فرمودند:
ای برادر! بیم دارم که یزید در حرم کعبه به من شبیخون زند و من نمیخواهم کسی باشم که با ریختن خونش در کنار حرم الهی، حرمت حرم شکسته شود.
ابن حنفیه ادامه داد:
چرا به یمن نمیروید؟ و اگر آنجا نمیروید به برخی از مناطق خشک بروید تا آنجا محفوظ بمانید.
امام به وی فرمودند: نسبت به آنچه گفتی فکر خواهم کرد.
تصمیم امام مبنی بر حرکت به سمت کوفه
صبح امام حسین علیهالسلام آماده حرکت به سمت کوفه شدند و محمد بن حنفیه پس از اطلاع از این تصمیم امام، دواندوان به سمت برادر رفت و به ایشان عرضه داشت که ای برادر! مگر قرار نبود به پیشنهاد من فکر کنید؟!
حضرت به او فرمودند:
پس از جدا شدن از تو در عالم رویا پیامبر صلّیاللهعلیهوآله به خواب من آمد و فرمود:
فرمایش امام حسین علیهالسلام در قبال نصیحت محمد بن حنفیه
ای حسین! بیرون برو که خدا خواسته است که تو را در کربلا کشته ببیند.
محمد بن حنفیه عرضه داشت: پس زنان و کودکان را همراه خود نبر.
حضرت در جواب فرمودند:
پیامبر صلّیاللهعلیهوآله به من فرمود که خداوند متعال خواسته که آنها را نیز اسیر ببیند.
ابن زبیر در مقابل کاروان امام در مکه
کاروان امام حسین علیهالسلام متشکل از 84 نفر از خانواده ایشان و نزدیک به هشتصد نفر دیگر مهیای سفر میشدند، که ابن زبیر آمد و به امام عرض کرد: موسم حج فرا رسیده است و تو میخواهی ما را رها کنی؟!
امام حسین علیهالسلام به وی فرمودند:
ای پسر زبیر! اگر در ساحل فرات به خاک سپرده شوم بهتر از آن است که در آستانۀ کعبه به خاک سپرده شوم.
[حرمت کعبه شکسته شود]
اگر امام در مکه میماندند حتما در کنار کعبه کشته میشدند که در این صورت مقدسترین شخص در کنار یکی از مقدسترین اماکن اسلام که کعبه باشد کشته میشد و دیگر هیچ شیء مقدسی در اسلام باقی نمیماند.
از همین رو حضرت فرمودند:
اگر من به یمن نیز بروم و یا در غاری پنهان شوم، دشمنان مرا رها نخواهند کرد و افرادی برای کشتن من فرستاده خواهند شد.
بنابراین امام حسین علیهالسلام، سه شنبه و روز ترویه (روز هشتم ذیالحجة) همراه با ۸۲ یا ۸۴ نفر از خانواده خویش و تعداد دیگری که از شهرهای مختلف آمده و با حضرت همراه شده بودند از مکه خارج شدند.