یکی از مسائل مهم در موضوع مهدویت بررسی تعداد یاران امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه، طبقهبندی آنان و ویژگیهای خاص ایشان است. پرسشهای مهمی در این مقاله مطرح و به آنها پاسخ داده خواهد شد. ازجمله اینکه یاران امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه به چند دسته تقسیم میشوند؟ تعداد زنان و مردان حاضر در سپاه آن حضرت چقدر است؟ آیا زنان هم در شمار یاران امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه حضور دارند؟ و… .
«سلسله جلسات مختصات ظهور امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه»
سرفصلی از مهمترین مطالب این مقاله:
- طبقه بندی یاران امام زمان سلاماللّٰهعلیه
- سیصدوسیزده نفر از پیش تعیین شده اند.
- ویژگیهای اصحاب خاص امام عصر عجلاللّٰهتعالیفرجه.
- در عصر غیبت مانعی برای تربیت نفوس وجود ندارد.
طبقهبندی یاران امام زمان سلاماللّٰهعلیه
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّیاللّٰهعلیهوآله:
«الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقاً تَکُونُ لَهُ غَیْبَةٌ وَ حَیْرَةٌ تَضِلُّ فِیهِ الْأُمَمُ ثُمَّ یُقْبِلُ کَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ وَ یَمْلَأُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» (۱)
در این حدیث شریف اشاره شده است که امام زمان سلاماللّٰهعلیه هنگامی ظهور میکنند که زمین پر از تاریکی و ظلم شده باشد و مثال زده شده که آن حضرت مانند شهاب سنگی که در دل شب تاریک یکباره آشکار میشود، ظاهر میشوند و زمین را پر از عدل و داد میکنند.
بعضی گمان میکنند که اگر امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه صرفاً یاور داشته باشند ظهور میکنند و بیان شد که نبود یار و یاور یکی از دلایل طولانی شدن غیبت است نه همۀ علت آن!
مطلب دیگر اینکه یاوران امام زمان سلاماللّٰهعلیه منحصر به سیصدوسیزده نفر نیستند؛ بلکه آن حضرت سه گروه یار دارند:
1. یاران خاصالخاصِ؛ تعداد آنان سیصدوسیزده نفر است. (۲)
2. یاران خاص؛ شمار آنان بنا بر یک روایت ده هزار نفر و بنا بر روایتی دیگر دوازده هزار نفر بیان شده است. (۳)
3. یاران عام؛ این دسته بر اساس برخی روایات تعداد بسیار زیادی دارند. (۴)
یاران خاص الخاص
اگر پرسیده شود که آیا امام زمان سلاماللّٰهعلیه در میان این همه شیعه سیصدوسیزده یار ندارند؟ در پاسخ باید گفت: قطعا دارند اما روایات بیانگر این هستند که آن حضرت وقتی قیام میکنند که سیصدوسیزده نفری که در نزد خداوند مشخص هستند گرد هم آیند. (۵)
در ذیل آیۀ شریفۀ «وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَی أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّیَقُولُنَّ مَا یَحْبِسُهُ ۗ أَلَا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ» (۶) از مولا امیرالمؤمنین سلاماللّٰهعلیه روایت شده که فرمودند: «الْأُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ أَصْحَابُ الْقَائِمِ الثَّلَاثُمِائَةِ وَ الْبِضْعَةَ عَشَرَ». (۷)
مراد از این امت معدوده همان سیصدوسیزده نفر مشخص نزد خداوند از اصحاب قائم سلاماللّٰهعلیه هستند که نام ایشان معلوم است و اگر تمام ایشان حاضر باشند قیام حضرت واقع میشود؛ زیرا بحث گرفتن زمین و کشور گشایی نیست بلکه قرار است «یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا» (۸) محقق شود.
باید حکومت عدلی تشکیل شود که دادگستری و عدالت تمام پهنۀ گیتی را فرا بگیرد؛ از همین رو وجود این افراد لازم است.
زمین تقسیم به سیصدوسیزده ایالت خواهد شد و با حکمرانی این سیصدوسیزده نفر در آن ایالتها، ظلم و جور از بین خواهد رفت و عدل جاری خواهد شد؛ از همین رو این افراد باید جزو خواص باشند.
سیصدوسیزده یار ویژه!
سیصدوسیزده نفر اصحاب ویژۀ امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجهالشریف به تعداد اصحاب بدر هستند. (9) آنان افرادی مشخص شده و معلوم هستند و هنگامی که آن حضرت زمین را تصاحب کنند ایشان را به عنوان حکام و ملوک زمین در نقاط مختلف منصوب میکنند تا عدالت به دست آنان در پهنۀ گیتی جاری شود.
بنابراین آن سیصدوسیزده نفری که در علم خداوند معلوم و مشخص هستند باید باشند تا امام زمان سلاماللّٰهعلیه ظهور کنند؛ این گونه نیست که هر کسی فراخوان دهد و به عنوان مثال یک میلیون نفر را با خودش جمع کند منتظر امام زمان سلاماللّٰهعلیه محسوب شود.
جریان مقام امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه
شهر حله عراق در مسیر کاظمین واقع شده و همواره محل زندگی شیعیان بوده است. در آنجا مکانی است که به عنوان مقام صاحب الزمان سلاماللّٰهعلیه نام گرفته است.
دلیل آن نیز جریانی است که آنجا اتفاق افتاده و شیعیان امتحان شدند؛ برخی آن قصه را اینگونه نقل کردهاند:
مرد صالحی از اهالی حله به نام شیخ علی همواره در توسلاتش به امام زمان سلاماللّٰهعلیه عرضه میداشت: من در این شهر تعداد زیادی از خوبان و شیعیان را سراغ دارم؛ مولای من! پس چرا ظهور نمیکنید؟
وی همیشه در دعاهایش به این مطلب اشاره میکرد که در این شهر مؤمنان به امام زمان سلاماللّٰهعلیه زیاد هستند.
شیخ علی روزی محضر مقدس امام زمان سلاماللّٰهعلیه رسید؛ آقا به او فرمودند: اینطور که گمان میکنی نیست!
ولی او اصرار کرد که افراد مومن به آن حضرت زیاداند و عهدهدار جمع کردن آنان شد.
حضرت سخن او را پذیرفتند و قرار شد که شیخ علی در عصر جمعهای، افراد صالح و امام زمانی را جمع کند. البته بنا بر فرمودۀ امام باید قبل از آمدن آن حضرت چند گوسفند و یک قصاب را نیز در پشتبام خانۀ خود حاضر میکرد.
امتحانی سخت!
حیاط خانۀ او بزرگ بود. همه جای آن را آب و جارو زده بودند و قسمتی از حیاط را با بوریا و حصیر فرش کرده بودند.
جمع زیادی که لباس سفید به تن داشتند رو به قبله ایستاده بودند و دسته جمعی به دعایی که خوانده میشد گوش میدادند.
دعای سمات عصر جمعه تمام شد. شیخ علی کتابش را بست و به سوی حوض آب راه افتاد.
همۀ نگاهها به یکدیگر بود! تا غروب آفتاب زمان زیادی نمانده بود اما هنوز خبری نبود. شخصی به بغل دستیاش تلنگری زد و ابرو بالا انداخت و چشمش را به سوی شیخ علی چرخاند و شیخ را به او نشان داد و گفت: حتماً شیخ خیالاتی شده است! آنطور که او میگفت حضرت باید تا الآن آمده بودند؟! وی بلند شد و رو به شیخ کرد و با صدای بلند گفت: پس چرا حضرت نیامدند؟ زمان زیادی است که چشم به راه هستیم و خبری نیست؟ ظاهراً باید به خانههایمان باز گردیم!
شیخ علی که دانههای تسبیحش را به آرامی میچرخاند و لبانش پیوسته به هم میخورد در جواب آن مرد گفت: برادر! دیر نشده؛ هنوز تا غروب فرصت داریم.
شیخ علی به حیاط رفت و آبی به صورتش زد تا خنک شود. او چشمان روشن و نافذی داشت. شیخ علی شانۀ چوبی کوچکی را از جیب پیراهنش درآورد و مشغول مرتب کردن محاسن جوگندمیاش شد.
ملاقات محبوب
ناگهان سرش را بالا گرفت و نگاهش به راهپلهای که به پشتبام منتهی میشد خیره شد؛ او فردی ناشناس را دید که از پله بالا رفت. قلب شیخ علی لرزید و اشکهایش بر گونه جاری شد و لبخندی روی لبش آمد.
شیخ رو به جمعیت کرد و گفت: آقا آمدند! او با دست پشتبام را نشان داد؛ سرها بالا رفت و سروصدایی شد؛ شیخ به میان جمعیت رفت و از آنان خواست تا آرام باشند.
مرد قصاب نیز کنار شیخ بود و اشک میریخت؛ وقتی سروصدای جمعیت تمام شد و همه ساکت شدند صدایی از پشتبام شنیده شد.
فردی مرد قصاب را به اسم خواند و از او خواست که به پشتبام برود. مرد قصاب نیز حرکت کرد و به پشتبام رفت.
استقامت در انتظار
هنوز دقایقی نگذشته بود که همه دیدند خون از ناودان منزل شیخ جاری شد!
نگاهها در هم گره خورد و نفسها در سینه حبس شد! همه هاجوواج به هم نگاه میکردند و ترس در چشم همگان نمایان بود.
در حالی که هنوز خون از ناودان میچکید دوباره همان صدا بلند شد و اینبار شیخ علی را خواست تا به پشتبام برود! شیخ نیز دستش را روی سرش گذاشت و با خوشحالی و لبخند در حالی که دندانهایش دیده میشد از میان جمعیت گذشت و خودش را به پشتبام خانه رساند.
گویا زمان ایستاده بود. چشمها دوباره به سوی ناودان رفت و اینبار نیز در برابر نگاه ناباورانۀ آنان، ناودان پر از خون شد و سنگ فرش حیاط را رنگین کرد.
ضعف ایمان
هول و هراس به تن همۀ حاضران افتاده بود؛ گویا برخی با خود میگفتند: آیا شیخ علی نیز مانند آن قصاب به دست امام زمان سلاماللّٰهعلیه کشته شد؟ [ هیچ یک از جمعیت نمیدانست روی پشتبام چه خبر شده است.
هر کسی فکر میکرد الآن است که آن صدا اسم او را بخواند. شخصی از میان جمعیت با رنگی پریده جابهجا شد و با صدای بلند گفت: نکند او امام زمان نباشد! و به سوی در خروجی حیاط دوید.
قیل و قال جمعیت فضا را پر کرد و همه به سوی در حیاط هجوم بردند و زور میزدند تا از در و دیوار بالا روند و فرار کنند.
شیخ علی به محض رسیدن به پشتبام نزدیک امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه رفت و خودش را روی پاهای ایشان انداخت. امام با اشارهای به او گفتند که بلند شود. ابوصالح قصاب نیز لاشۀ گوسفندی را که سر بریده بود، از کنار ناودان به وسط پشتبام میکشید.
شیخ علی به کمک او رفت و لاشۀ دوم را پیش لاشۀ گوسفند اول گذاشتند. امام به شیخ علی فرمودند: اکنون به نزد میهمانهایت برو و از آنان بخواه تا نزد من آیند.
شیخ علی خوشحال شد و در حالی که فریاد میزد: بشارت! بشارت! به سمت راهپله و حیاط دوید. هنگامی که به حیاط رسید سرش را بالا آورد و حرفش ناتمام در گلو ماند. چشمان او گشاد و پاهایش سست شد! حیاط خانه خالی و ساکت بود و هیچ کس نبود.
در حیاط باز بود و گرد و خاک زیادی در حیاط و کوچه به هوا برخاسته بود! این شرایط اصلاً برایش باورکردنی نبود. (10)
ایمان واقعی یاران امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه
آری! از ادعا تا اعتقاد و سربلندی در امتحان فاصله بسیار است. باید از خود آن ذوات مقدسه بخواهیم که ما را مدد کنند تا در آزمایشات و امتحانات سربلند و روسفید بمانیم؛ از همین رو یکی از توصیههایی که دوستان امام زمان سلاماللّٰهعلیه میکنند این است که همیشه برای سلامتی قلب مقدس آن حضرت که از این همه معصیت داغدار است صدقه بدهید. (11)
مؤمن واقعی کسی است که از دیدن یا شنیدن گناه ذوب میشود (12) و ناراحتیاش به این دلیل است که غیرت الهی دارد. کسی که از گناه ناراحت نمیشود غیرت الهی ندارد؛ چنین فردی غیرتش فقط برای خودش است و تنها زمانی که کسی به شخص او بیاحترامی کند ناراحت میشود. از مرحوم علامه امینی رحمةاللّٰهعلیه نیز نقل شده که میگفتند در روز عاشورا برای سلامتی حضرت صدقه بدهید.
غرض اینکه یاران امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه چنین هستند و در همین زمانۀ تاریک غیبت، تربیت میشوند.
نکته دیگر دربارۀ آن سیصدوسیزده نفر اینکه در میان ایشان پیر نیست؛ مگر به اندازۀ نمک در غذا! شاید مراد از جوان بودن آن افراد با توجه به عرف زمان اهلبیت سلاماللّٰهعلیهم باشد که فرد شصت ساله را نیز جوان میشمردند.
در باب ملیت ایشان در بعضی از روایات آمده است که همۀ آنها از عجم هستند. (13) البته یا در میانشان عرب نیست یا اگر باشد بسیار کم است. اسامی ایشان نیز مشخص و محل زندگی آنان نیز معلوم است.
امام زمان سلاماللّٰهعلیه به وسیلۀ آنان حکومت جهانی را به دست میگیرند و زمینۀ رجعت را فراهم میکنند؛ همان رجعتی که قرآن و احادیث به آن وعده دادهاند و حدود 102 آیه و 32 دعا و هزار روایت دربارۀ رجعت به دست ما رسیده است؛ از همین رو وقوع آن از قطعیات است و اگر کسی به رجعت اعتقاد نداشته باشد از شیعه نیست. (14)
ویژگیهای یاران امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه
امام صادق سلاماللّٰهعلیه فرمودند: «انّهم حکام الأرض وعماله علیها وبهم یفتح شرق الأرض وغربها» (15)
هر کدام از ایشان امیری از امیران زمین هستند؛ امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه به هر کدام حکومت قسمتی از زمین را میدهند. ایشان افرادی صبور و کاردان و مقاوم و با بینش و بصیرت هستند و استعداد کار دارند؛ البته ایشان قبل از ظهور امام زمان سلاماللّٰهعلیه برای این وظایف ساخته و پرداخته شدهاند.
امیرالمؤمنین سلاماللّٰهعلیه در وصف ایشان میفرمایند:
«رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ عَرَفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ» (16)
ایشان حقیقتاً خداشناس هستند و در معرفة اللّٰه عالی هستند. امام صادق سلاماللّٰهعلیه نیز در وصفشان فرمودند:
«رِجَالٌ لَا یَنَامُونَ اللَّیْلَ لَهُمْ دَوِیٌّ فِی صَلَاتِهِمْ کَدَوِیِّ النَّحْلِ یَبِیتُونَ قِیَاماً عَلَی أَطْرَافِهِمْ وَ یُصْبِحُونَ عَلَی خُیُولِهِمْ رُهْبَانٌ بِاللَّیْلِ لُیُوثٌ بِالنَّهَارِ هُمْ أَطْوَعُ لَهُ مِنَ الْأَمَةِ لِسَیِّدِهَا کَالْمَصَابِیحِ کَأَنَّ قُلُوبَهُمُ الْقَنَادِیلُ وَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ مُشْفِقُونَ» (17)
ایشان کسانی هستند که شبها را بیشتر به عبادت میگذارند و از عبادت خداوند خسته نمیشوند؛ دنیا ایشان را جذب نکرده و از دنیا به حداقلها اکتفا میکنند.
در دلشان نسبت به پروردگار و حقایق هستی شک و ریب وجود ندارد و قلبهای ایشان مستحکم از ایمان است. در مقابل امام زمان سلاماللّٰهعلیه مانند کنیز در مقابل مولی، خاضع و ذلیل هستند؛ بلکه شدت خضوعشان خیلی بیشتر از آن است و دلهای ایشان مانند چراغی نورانی است.
مدینه فاضله
افلاطون فرضیهای با عنوان «مدینه فاضله» را مطرح کرد؛ این فرضیه نیازمند رعایت سه شرط است: اولاً قوانین بی عیب و نقص باشد؛ ثانیاً مجری قانون سالم باشد؛ ثالثاً مردم هم تابع قوانین باشند. اما تا به حال این اتفاق نیفتاده است و این مدینه فاضله محقق نشده است. مهمترین مورد از میان آن موارد سهگانه «تابع بودن مردم» است که فراهم شدن آن به تحقق مدینۀ فاضله بیشترین کمک را میکند.
امام زمان سلاماللّٰهعلیه حکومتی دینی، تربیتی دارند و وقتی که مردم در تربیت تکمیل شدند آنگاه امام حسین سلاماللّٰهعلیه تشریف میآورند و شهدای در رکاب ایشان نیز بازمیگردند و حکومت به ایشان میرسد و آنان والیان زمین میشوند.
تسلیم سیصدوسیزده نفر در برابر ولی عصر عجلاللّٰهتعالیفرجه و اطاعت از آن حضرت همانند تسلیم و مطیع بودن اصحاب خاص سیدالشهدا سلاماللّٰهعلیه نسبت به آن حضرت است. ایشان دارای طیّ الارض هستند و توجه تام به آخرت دارند و کاملاً مطیع امام زمان سلاماللّٰهعلیه خواهند بود.
در زمان امام حسین سلاماللّٰهعلیه افراد کممعرفت یا بیمعرفت به آن حضرت فراوان بودند؛ مانند کسانی که آن جناب را نصیحت میکردند و میگفتند: به عراق یا کوفه نروید! (18) درحالی که امام سلاماللّٰهعلیه حجت خدا است و هر کاری که میکنند درست و عین صواب است؛ آن افراد اگر به شخصیت امام حسین سلاماللّٰهعلیه توجه داشتند آن حضرت را به خیال خود نصیحت نمیکردند.
وقتی که امام زمان سلاماللّٰهعلیه ظهور کنند همه باید منتظر دستور امام باشیم و هرگز نباید در محضر آن حضرت اظهار نظر کنیم؛ در غیر این صورت مفهوم امام و حجت را نفهمیدهایم. اهل معرفت میدانند که ایشان عالم به تمامی منافع و مضار هستند و هرچه بگویند عین صواب و بهترین است.
نبود مانع برای تربیت شدن یاران امام زمان در عصر غیبت
سیصدوسیزده یاور حضرت افرادی هستند که در زمان غیبت ساخته و پرداخته شدهاند؛ پس معلوم میشود که در این زمانه نیز ممکن است و میتوانیم آنچنان که باید ساخته و پرداخته شویم.
به عبارت دیگر در همین بازار پر از دروغ و رشوه نیز میشود سالم و پاک کاسبی کرد. در همین جامعه ای که زنها دنبال جلب توجه اجنبی هستند نیز میتوان خود را حفظ کرد و شبیه بزرگان دین و اهل ایمان زندگی کرد.
جدای از آن سیصدوسیزده نفر یاران امام زمان عجلاللّٰهتعالیفرجه، سی نفر دیگر هستند که جزو اوتاد محسوب میشوند. امام باقر سلاماللّٰهعلیه دربارۀ ایشان فرمودهاند:
«لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ لَا بُدَّ فِی عُزْلَتِهِ مِنْ قُوَّةٍ وَ مَا بِثَلَاثِینَ مِنْ وَحْشَةٍ وَ نِعْمَ الْمَنْزِلُ طَیْبَةُ» (19)
مضمون کلام حضرت این است که امام زمان سلاماللّٰهعلیه تنها نیستند و همیشه سی نفر دور ایشان هستند؛ هر کدام که فوت کنند یک نفر دیگر از همین مردم زمین جایگزین وی میشود.
به هر حال با تمام اسباب و مظاهر فساد در این دنیا باز هم میشود سالم بود و سالم ماند. اگر کسی خداشناس باشد و از حضرت حق استمداد کرده و توسل داشته باشد در سراشیبیها و پرتگاهها نمیافتد؛ البته به شرط این که “من من” نگوید؛ بلکه باید تلاش کند و فقط از خداوند متعال و اولیای خدا کمک بخواهد و توکل خود را قوی کند.
آنچه مسلّم است این است که هر که از خدا کمک نخواهد زمین میخورد و آن که پای دین و تقوا بایستد دستش را خواهند گرفت.
پانوشت:
(۱) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۱ ص۷۲.
(۲) کمال الدین شیخ صدوق ج۲ ص۶۵۴و ۶۷۲، الخصال شیخ صدوق ص۶۴۹، دلائل الامامه طبری ص۳۱۹، الغیبة نعمانی ص۲۵۲ و ۳۱۵، الکافی ج۸ ص۳۱۳، اعیان الشیعه ج۲ ص۸۴.
(۳) نعمانی، الغیبة، ص۳۰۷؛ شیخ حر عاملی، اثبات الهداة، ج۳، صص۵۴۵ و ۵۴۸؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۶۵۴؛ الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۹۸؛ حلی، علی بن مطهر، العدد القویه، ص۶۵؛ سید ابن طاووس، الملاحم و الفتن، ص۶۵.
(۴) شیخ حر عاملی، إثبات الهداة، ج۳، ص۵۷۸؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۲، صص۳۰۷ و ۳۶۷.
(۵) شیخ حر عاملی، اثبات الهداة، ج،7 صص۹۰ و ۹۱.
(۶) هود/۸.
(۷) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۱ ص۴۴.
(۸) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۲ ص۲۹۱ حدیث۳۴.
(9) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۹ ص۳۱۸، وج۳۶ ص۴۱۰ وج۵۲ ص۳۲۶.
(10) عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به علما و طلاب – محمدرضا باقی اصفهانی ص206، انتشارات نصایح، 1379.
(11) موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ج۱، ص۳۶۳.
(12) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۶ ص۳۰۶ و ج۲۸ ص۴۸.
(13) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۲ ص۳۶۹.
(14) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۳ ص۱۳۶.
(15) الغیبة نعمانی ص۱۶۲و ۱۶۳ و چاپ دیگر ص۲۵۲، سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۲، ص۸۴ .
(16) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۱ ص۸۷.
(17) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۲ ص۳۰۸.
(18) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۵ ص۸۹ وج۷۲ ص۳۶۲.
(19) علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۲ ص۱۵۳ و۱۵۷.